خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

شرح ماجرا

سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۲۸ ب.ظ

سلام

اوّل از هرچیز بگم خدارو شکر تمام واحدها رو گرفتم.

دوم این شرح مشکلی هست که برام پیش اومده بود و بس.

می‌دونید از ترم قبل شروع شد و من فکر نمی‌کردم به اینجا برسه

وقتی که یه درس آزمایشگاهم 10 نفر شده بود و باید تشکیل می‌شد امّا به طور غیر قانونی 2 نفر از گروه ما رو بردن تو گروه بغل و گروه 8 نفره‌ی اونا شد 10 نفر بعدش گفتن گروه شما که الان 8 نفر شده 4 نفر فارغ التحصیل داره پس تشکیل می‌شه.

حذف و اضاف که تمام شد همه رفتیم سر کلاسا بعد چند روز دیدیم اون 4 نفر فارغ التحصیل هم بردن تو گروه بغل اونا شدن 14 ما شدیم 4 نفر و می‌خوان درس ما رو حذف کنند. گفتیم که خب همه رو بردین ما هم ببرین گفتن نه شما تداخل دارید دیدیم 2 نفر تداخل ندارند که یکیش من بودم  ، رفتیم امضا مدیر گروه گرفتیم که ما هم بریم قاتی اون 14تا امّا آموزش ما مخالفت کرد گفت کلاس شلوغ می‌شه کیفیت میاد پایین!!!

بعد من گفتم نگاه موقعی که این گروه 8 و 10 نفر بود کسی نمی‌تونست حذف کنه الان که شده 14تا ما 2نفر داریم که می‌خواهند حذف کنند و 2نفر هم که می‌خواهند اضاف کنند  مدیر گروه هم موافقت کرده.

در جواب گفتن که اصلاً حذف و اضاف گذشته باید قبلاً فکرش می‌کردید.

یکی نیست بگه شما بعد حذف اضاف این تغییرها رو ایجاد کردید و ...

به هر حال من اون درس رو گذاشتم حذف شه که این ترم بگیرم اونقدر مهم نبود.

حالا این ترم سیستم آموزشی خراب بود و ما نمی‌تونستیم درسی از طریق اینترنت بگیریم هیچ کس نتونست و حتّی بعدشم کدها رو عوض کردن و کلی درس حذف شد یه عدّه بدهی داشتن درساشون حذف شد در نتیجه روز حذف و اضاف دانشکده بازار شام بود من 8 ساعت تمام بدون استراحت مشغول درست کردن واحدها بودم از قضا یکی از درس‌هایی که گرفته بودم می‌خواستن استادش عوض کنند اومدن گروه رو قفل کردن و گروه جدید ارائه دادن من همین که دیدم درس رفته تو دروس تکمیل شده دیگه نرفتم چک کنم چند نفر داخلشن و دنبال تمام اون واحدهایی بودم که نشده بود بگیرم.

با هزار بدختی فراوان واحدها رو گرفتیم و نفس راحتی کشیدیم شنبه اومدم دانشکده یکی خبر داد یه درست داره حذف می‌شه و اون همون درسی هست که ترم پیش حذف کردن.

حالا ما رفتیم علّت جویا شدیم هیچ کس حوصله دیدن قیافه ما نداشت و کلاً هیچ کس هیچی نمی‌دونست در نهایت با کلی سختی فراوان تازه فهمیدم که قضیه چیه و کسی نیومده گروه رو قفل کرده ما رو به گروه جدید انتقال بده حالا درس رو دارن حذف می‌کنند و من دارم 9 ترمه می‌شم.

جالبی قضیه اینجا بود هیچ‌کس هیچ‌کس حاضر نبود حتّی گوش بده مشکل چیه فقط می‌گفتن چون حذف و اضاف گذشته پیش ما نیایید.

بالاخره بعد از چند روز دوندگی و درس نخوندن و عذاب کشیدن تونستم خودم رو انتقال بدم به یه گروه دیگه.

مشکل اصلاً چیز سختی نبوده امّا وقتی می‌بینی هیچ کس حاضر نیست گوش بده قدمی برداره و حتّی کسانی که همیشه حکم شاه کلید داشتن الان می‌گن نمی‌تونیم قول بدیم می‌بینی یه مسئله به ظاهر ساده چقدر پیچیده می‌شه و چقدر از پسش بر اومدن سخت می‌شه

تو این چند روز خیلی چیزها دست به دست هم دادن که آدم تعجّب می‌کرد چرا اینطوری شده و ...

خدا رو شکر که بخیر گذشت.

و بازم خدا رو شکر آدم‌هایی که تونستند موثر باشند رو سر راهم قرار داد.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۴/۱۱/۲۷
  • ۴۳۴ نمایش
  • Vincent Valantine

نظرات (۲)

مبارکه:) اسم جدید- تولد وبلاگ دوستت- جور شدن واحدا:)
پاسخ:
مرسی :)
بهتره بگیم دوست آینده
مرسی ، خدارو شکر که بازم مثل همیشه حلال مشکلات بود.
من اگه جاى شما بودم مینشستم روى زمین و گریه مى کردم. #کولى_بازى
مى دونید؟ چیز خیلى جالبى که وجودداره این ه که آموزش کل سال بى کاره به جز زمان حذف اضافه و انتخاب واحد و توى همین مواقعى که باید پاسخگو باشن، این قدر بى اعصاب ن و کار آدمُ راه نمى ندازن و یا یه حالت تحقیرآمیز و ضایع کنى برخورد مى کنن که واقعاً مى مونم چى کار کنم. 
#داغ_دیده
پاسخ:

چیزی که باعث شد توی پست ((این روز‌ها)) اعتراف کنم اگه دانشکده مونده بودم جلو همه گریم می‌گرفت این نبود که یه مشکل که ممکن بود بخاطرش 9 ترمه بشم پیش اومده بود یا اینکه یه سری مشکلات به صورت زنجیروار طی یک ماه گذشته من رو به شدّت خسته و ناراحت کرده

چیزی که خیلی رو من تاثیرگذاشته بود بی‌مهری از تمام افرادی که 4 سال من رو می‌شناختند ، کارم پیششون گیر نکرده بود و همیشه با احترام باهاشون رفتار می‌کردم دانشجوی خوبشون سر کلاس بودم و ... حالا حتّی حاضر نبودن که حتّی یه کار ساده برام انجام بدن (بهم بگن کیا دیگه با این گروه کلاس گرفتن) که وضیفشون بود حتِّی حاضر نبودن به صحبت‌هام گوش بدن این رفتار مثل یه سیلی محکم بود که برق از سرم رو پرونده باشه. و بعد از اون داستان‌های مشابه دانشجویان دانشکدمون که ساده با آیندشون بازی شده بود من رو بیشتر داغون می‌کرد.

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">