خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

آزمون دور اوّل رو خوب یادمه که وقت اضافه آورده بودم و مونده بودم چرا بقیه اینقدر توی برگه‌ها فرو رفتند. تا اون 10 دقیقه‌ی کذایی شروع شد و متوجه شد چندین صفحه آخر برگه سوالام به هم چسبیده بود. نفهمیدم چطوری تمام شد فقط فهیمدم که سوال رو نخونده چندین تست رو هم بدون خوندن سوالات شانسی زدم ریسک خیلی زیادی بود و نمی‌دونم با خودم چی فکر کردم :))

با اینکه چندین سال گذشته هنوز تصویر چهره معلم پنجم دبستانم رو یادمه که با چه عصبانیتی من رو نگاه می‎کرد؛ چقدر گریه کردم  و چقدر آزمون اوّل وقتی که خبری قبولیش اومد توی پوست خودم نمی‎گنجیدم. 

آزمون مرحله دوم دیگه داستان نداشت خرامان خرامان از پله‌ها پایین اومدم که نوید بدم از نظر خودم قبولم. در واقع نمیخواستم نمره اول مدرسه اینبار سرافکنده باشه. خبر قبولی مرحله دوم آخرین خبر قبولی بود که از ته دل خوشحال شدم معلمم زنگ زد و من هورا می‎کشیدم. اون زمان تو خونه پشتی داشتیم؛ همه رو شوت می‎کردم و روشون می‎پریدم معلمم پشت تلفن می‎خندید.

بعد از اون دیگه یادم نمیاد برای قبولی در جایی اینقدر خوشحال شده باشم. قبولی کارشناسی که زودتر همه فهمیدم و بعدش رفتم خوابیدم و دانشگاه ارشد اصلاً دوست نداشتم که برم.

تاثیری که سمپاد در زندگی و شخصیت من ایجاد کرد همچنان پررنگ باقی مونده؛ شاید یک به چشم یه مدرسته نگاهش کنه ولی برای من خیلی مفهومی فراتر از یک مدرسه داره. 

از همون اول می‌دونستم که مسئله هوش بیشتر یا متفاوت بودن ذاتی نیستش چونکه نبودم و نیستم. در مدرسه‌ای قبول شده بودم که قرار بود مسیر متفاوتی رو نسبت به دیگران طی کنم و این مسیر بود که باعث میشد در آینده از دیگران متفاوت باشم. و همچنان معتقدم این مسیر بود که باعث شد خیلی از سمپادی‌ها حس‌های مشترکی داشته باشند یا خیلی از دوستان صمیمی من سمپادی باشند بدون اینکه من قبل از آشنایی بدونم سمپادی هستند. البته لزوماً همه سمپادی‌ها دارای این حس مشترک نیستند خیلی‌ها از سمپاد متنفرند و همینطور از مسیری که طی کردند. خیلی‌ها از چیزی که قرار بود تو وجودشون شکل بگیره بدشون اومد. و ازش دور شدند. ولی هنوز که هنوزه من این حس رو تو هم‌ نسل‌های خودم لمس می‌کنم.

 اگه ازم بپرسند دست‌آوردت از سمپاد چی بوده قرار نیست نمره‌ها، افتخارات علمی یا حتی کتاب‌های تکمیلی رو براشون لیست کنم. :)) در واقع اصلاً نمره‌های من خاص نبودند تازه بعضی‌هاش خیلی هم بد بودند اصلاً خانواده خیلی از نمره‌هام رو دوست نداشت :)) اگه دست خودشون بود نمره‌های دیگه‌ای رو عنوان می‌کردند ولی من مصّر بودم که این نمره‌های من هست و این واقعیّت من دیگران هم باید این رو بپذیرند حالا می‎تونند خوششون بیاد یا نیاد. (البته که در نهایت برنده این جنگ درون خانواده‌ای من بودم :)))

اگه ازم بپرسند دست‌آوردت چی بوده من براشون میگم دست‌آوردش این بود که یاد گرفتم هر فرد عادی می‎تونه خاص بدرخشه و تغییری که می‎خواد رو ایجاد کنه. یاد گرفتم که من یک فرد کاملاً عادی هستم که می‎تونه آرزوهای بزرگی داشته باشه. یک فرد عادی می‎دونه که برای رسیدن به موفقیتی که می‎خواد تلاش زیادی کنه، بی‌حاشیه به کارش برسه که حاشیه‌ها تمرکزش رو می‌کشند. 

جوری بزرگ شدیم که توی هر جمعی سعی کنیم عملکرد مثبتی نسبت به سایر افراد داشته باشیم با روحیه‌ی بالای رقابت کردن. سمپاد کمال‎گرایی ایجاد می‎کرد که برای خیلیا زجرآور بود. :)) در واقع وقتی نمی‎تونستند به اون بهترینی که می‎خوان دست یابند به شدّت سرخورده می‎شند. 

یاد گرفتیم که وضعیت موجودمون هرچی هست برای بهتر شدنش تلاش کنیم، خسته نشیم و عقب نکشیم مهم نیست که گذشته یا موقعیت‌ها با ما چه کردند یا عملکرد ما چطوری بوده سعی خودمون رو کنیم که ته‌نشین نشیم و چقدر ماها از ته‌نشین شدن می‌ترسیم. تسلیم شدن و تن‌دادن به یه زندگی یکنواخت که جای پیشرفتی توش نباشه حالا هرچقدر هم توش پول باشه زجرآوره.

ما خاص به دنیا نیومدیم ولی برای خاص شدن تلاش می‎کنیم برای تسلیم نشدن توی هر سنی که باشیم و برای کوچک نشدن آرزوها.

تلاش برای اینکه خودمون رو بهبود بدیم و اونی بشیم که توی تجسممون فرد موفقی هست و این تجسم نیاز به تایید دیگران نداره. (این خاص بودنه نه لزوماً بهترین شدن توی یه شاخه خاص)

با همه خوبیایی که بنظرم اومد و گفتم یه چیز مهم رو بهمون یاد ندادن.

اینکه ترمز اون کمال طلبی رو موقعی که نیازه بکشیم که ماشینمون به دره مرگ آرزوها سقوط نکنه. آزرده خاطر نشیم و تسلیم نشیم. زندگی مسابقه‌ای فرض نکنیم که وقتی آدم‌های موفقی رو دیدیم که از ما جلو زدن دیگه فکر کنیم حالا اوّل یا حتی دهم نمی‌شیم چرا بیشتر بدویم؟ هممون یاد نگرفتیم که هنگام دویدن توی این مسابقه از دیدن طبیعت اطراف لذت ببریم. زندگی با تمام خشن بودنش باید ازش لذت برد. تا لذت نبرید نمی‎تونید زمینش بزنید. شکوفا شدن هرکس زمانی داره و اگه می‎خواد به اون برسه نباید زنجیر تلاشش رو پاره کنه تا زمانی که می‎خواد برسه. لذت بردن توی دنیایی که بدبختی دیگران نقاب از چهره این بانوی پیر برداشته سخته. این هراس میاد که داره به عددهای سنم اضافه می‌شه و هنوز نتونستم اونطوری که می‎خوام بدرخشم و یا کمکی به اونایی که امکانات من رو نداشتند بکنم.

از نظر من همه‌ی اون‌هایی که برای بهتر شدن، برای آرزوها برای موفقیتی که می‎خوان شب سرشون رو روی بالشت می‎ذارند و صبح رو فرصت دوباره نگاه می‎کنند درخشنده هستند. مهم نیست چند ساله هستند یا چه آدم‌های با سن برابر یا کمتر به موفقیت‌های بیشتری دست‌ یافتند. من درخشش رو توی فکرشون می‌بینم و دوستشون دارم و تحسینشون می‎کنم؛ امیدوارم که تسلیم نشن تا به اون رضایت درونی که می‌خوان برسند.

ای کاش می‎تونستم لذّت بردن از زندگی رو یاد بدم ولی حیف که خودم هم گاهی فراموشم میشه و خودم رو رنج میدم. در واقع هرکس میتونه زمانی که همه چی خوبه امید داشته باشه، تلاشش رو بیشتر کنه و مثبت فکر کنه و سختی کار زمانی هست که توی ناراحتی‎ها آدم خودش رو جمع کنه، ناراحتی‌های که آروم آروم مثل یه زالو انرژیمون رو میمکه و ما رو میکشه تا مرده متحرک بشیم.

یادآور باشیم که ما مسئول زندگی خودمون هستیم و قبول کنیم هرجا که هستیم و خودمون رو به جلو هل بدیم مهم نیست که چی شده و کجا هستیم مهم اینه که ما الان می‎خوایم چی کار کنیم و بدونیم که می‎تونیم. وقت ما محدوده هست پس با چیز بیهوده تلفش نکنیم وقتی که می‎شه ازش بهتر استفاده کرد. وقتی داریم بهترین استفاده رو ازش می‎کنیم که داریم کاری رو انجام می‎دیم که عاشقشیم. نیاز به زمان داره تا بهتر بشیم تا از اشتباهات درس بگیریم و تکرارشون نکنیم. حالا هرکس بنا به ظرفیت خودش نیاز به زمان مشخصی داره. یاد بگیریم که احساساتمون رو کنترل کنیم قبل از اینکه اونا ما رو کنترل کنند. آسون نیست تغییر کردن و بهتر شدن پیوسته، در واقع اگه آسون بود همه انجامش می‎دادند. کارهایی که انجام می‎دیم رو دوست داشته باشیم و از اینکه انجامشون می‎دیم لذت ببریم نه اینکه منتظر نتیجه نهاییش باشیم تا لذت ببریم. با شوق زندگی کردن ارزشمنده و باید هنرش رو کسب کرد، تا اونی که انتخاب کردیم بشیم.

می‎دونم که خیلیا مخالف صحبت‌هام هستند و خودمونی بگن نفست از جای گرم بلند می‎شه و یا اصلاً با زبون نیش‌دار بگن تو هیچی نمیشی. همونطور که تو دانشگاه به من یا امثال من گفته شد؛ ولی علاقه‌ای ندارم که چیزی که باورش دارم رو اثبات کنم و نگرش و تلاشم راضی هستم حالا هرچند ممکنه اونی که می‎خوام نشه.

((دست از طلب ندارم تا کام من بر آید *** یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید)) (حافظ)

دوستای سمپادی، افرادی که مثل من فکر می‎کنند خوشحال کننده‌ترین قسمت این ماجرا هستند. افرادی که مثل خودم بزرگ شدن و دغدغه‌های مشترکی داشتیم و داریم و همدیگرو می‎فهمیم. در واقع سمپادی بودن اینجا مجاز از نحوه تفکریه که باهاش بزرگ شدیم وکسبش کردیم همونطور که افرادی بودن که تو مدارس تیزهوشان بزرگ شدن ولی با چیزی که تو نظرمه خیلی فاصله دارند و افرادی که توی مدارس تیزهوشان تحصیل نکرده ولی ویژگی‌هایی که گفتم رو دارا هستند. تنها دلیل که از سمپاد استفاده کردم این بود که از عامل‌های مهم این نحوه تفکر برای شخص خودم بود مثل المپیاد خوندن و ... 







  • Vincent Valantine

سلام

پیغامی از یک دوست قدیمی به دستم رسید و خب راه ارتباطی برای پاسخگویی وجود نداشت گفتم طی یک پست با همه‌ی دوستان قدیمی که وبلاگم رو می‎خونند و نمی‌خونند؛ در ارتباط هستیم یا نیستیم گپی بزنم.

راستش تا قبل از دانشگاه منزوی‌‎تر از اونی بودم ک کسی بتونه تصورش کنه و تعداد دوستانی که نه اینکه صمیمی باشند ولی حداقل از یه حالت خیلی نرمال یه بالاتر باشند از انگشت‌های یک دست تجاوز نمی‎کرد. به هر حال از همون دوران کودکی اینطور بزرگ شدم که دوستانم اندک باشم و بهشون وفادار باشم. 

طی دوران دانشگاه دوستی‌هام وسیع‌تر شد و تعداد اون دوستی‌های نرمال به شدت افزایش پیدا کرد و همچنان تعداد اون دوستی‎های بیشتر از نرمال رو محدود نگه داشتم دنیای مجازی این امکان رو بهم داد که به خجالتی بودنم غلبه کنم و با جنس مخالف آشنا بشم طبیعتاً دوستی‌هایی که با خانوم بزرگتری از من شکل می‎گرفت کم‌خطر‌تر بنظر می‎رسید که به جاهای احساسی نکشه. از بین دوستی‌های شکل گرفته از دیرباز تا کنون فقط با آقای ص و خانوم الف همچنان در ارتباطم که جفتشونم از من بزرگترن و در شرف ازدواج :)) چیزی نزدیک به 8-9 سال :)

بقیه دوستان عدد کمتری به خودشون اختصاص میدن و خیلی از دوستان هم دیگه یا در ارتباط نیستم یا سالی چند بار نهایتاً صحبتی پیش بیاد. واقعیت اینه که با وجود اینکه ممکنه با خیلیا در ارتباط نباشم ولی از یادم همچنان خارج شدن اون‌ها تمامی افرادی بودند که به عنوان دوست انتخاب شده بودند نه افرادی مثل همکلاسی دوران دبیرستان که به جبر چند سال پیششون باشم و همچنان صحبت‌ها  گفت‌وگو ها خاطرم هست و راضیم که ازشون یاد گرفتم حس خوبی دریافت و یا انتقال دادم و از همگی متشکرم که بیشتر از لیاقتم بهم لطف داشتند. گاهی وقت‌ها یادگار این دوستی‌ها تا پایان عمر جاودانه می‎شن مثل دوست گرامی که با معرفی کتاب‌های بی‌نظیرش و من با خرید اون‌ها یادگاری‌های ارزشمندی به وجود آورد.

به هر حال پذیرفته‌ام که هر دوستی تاریخ انقضایی داره و گاهی وقت‌ها حس می‎کنی بودنت دیگه تاثیر مثبت لازم برای شخص مقابلت نداره یا اینکه خود آدم مشکلات پیرامونش اینقدر زیاد میشه و شخصیت درونگراش اون رو منزوی میکنه که آدم با خودش هم غریبه می‎شه.

دوست عزیز پیغام خصوصی شما باعث خوشحالی من شد و اینکه شما رو نیز از یاد نبردم و همه جزئیات هنوز خاطرم هست امیدوارم زندگی برات بهترین‌ها رو به ارمغان بیاره :).

  • Vincent Valantine
یکی از آهنگ‌هایی که من رو خیلی به چالش کشید.
بیت خیلی جالبی داره و همونطور که کلمه‌ی freedom توش تکرار می‎شه یه سری صداهای خاص هم تکرار رو ادامه می‎دند که بیت جذابی ساخته و مغزم از تکرار این آهنگ خسته نشد.
موضو‌هایی که Pharrell Williams برای آهنگ‌های انتخاب می‎کنه چیزهایی هست که ما از درونمون دوستشون داریم خوشحالی، آزادی کی می‌دوه شاید اسم آهنگ بعدیش dream بود :))
حقیقتاً فهمیدن آهنگ برای من سخت بود برداشت درست یا غلط خودم رو می‎نویسم :D


!Freedom
Pharrell Williams

قصد ترجمه متن رو ندارم چون بنظرم ترجمش ساده هست و مفهوم‌ها بیشتر مهم هستند.
و اینکه حس می‎کنم یه سری تفکرات مذهبی توی این شعر هست و خیلی علاقه ندارم اونطوری ورود کنم و تفسیر خودم ممکنه یه مقدار از تفسیر خواننده فرق کنه :-؟ :-))


Hold on to me
Don't let me go
?Who cares what they see
?Who cares what they know


فکر می‌کنم منظورش اینه که این که توجه می‌کنیم که مردم چی می‌بینند یا چه چیزی ی‌دونند باعث می‎شه که کاری رو انجام ندیم یا جایی نریم و به طور کلی‌تر اینکه دیگران چه فکری می‌کنند باعث از بین رفتن آزادی می‎شه.

Your first name is Free
Last name is Dom
We choose to believe
In where we're from
اسمش آزادی هست و فامیلش قضاوت؛ قضاوتی که دنبالشه و آزادی رو سلب می‌کنه در واقع این ما هستیم که با نحوه تفکرمون مقدار آزادیمون رو انتخاب می‎کنیم.
Man's red flower
It's in every living thing
Mind, use your power
Spirit, use your wings
!Freedom
!Freedom
!Freedom
Freedom
Freedom
Freedom
منظورش از گل سرخ انسان آتش هست و استعاره از قلب و آرزوها داه (این تیکه برام خیلی سخت بود از موزیک ویدیو فهمیدم که منظورش قلب هست چون دستش رو روی قلبش گذاشت)
داره می‎گه که به ندای قلبت گوش بده؛ آرزوهات از قدرت تفکرت استفاده کن با بال‌های روحت پرواز کن و بهش برس تا آزادیت رو بدست بیاری و این آزادی رو فریاد می‌زنه.
Hold on to me
Don't let me go
Cheetahs need to eat
Run, antelope
Your first name is King
Last name is Dom
Cause you still believe
In everyone
دوباره از محدودیت‌ها میگه و اینکه قوی‎ترها آزادی یکی دیگه رو از بین می‌برند و بعدش می‎گه که تو پادشاه هستی بستگی به دید خود آدم داره اگه مثل Pharrell فکر کنی همه برابرند و پادشاه هستن در قلمرو این تفکر شاه کلاه به سر می‌ذاره نه تاج 

When a baby first breathes
When night sees sunrise
When the whale hunts in the sea
When man recognizes
!Freedom
!Freedom
!Freedom
Freedom
Freedom
Breathe in

و حالا تفکرات مذهبی خودش رو داره بیان می‎کنه، یه سری از تصویرسازی ناب از طبیعت رو بیان می‌کنه؛ خدایی که این جهان رو ساخته و همه‌جا میشه دیدش مثل اولین نفس یک نوزاد و این مغز انسان هستش که این درگیری‌ها براش بوجود میاد و سعی می‌کنه که آزادی خودش رو پیدا کنه.

We are from heat
The electric one
Does it shock you to see
?He left us the sun
Atoms in the air
Organisms in the sea
The son and, yes, man
Are made of the same things
!Freedom
!Freedom
!Freedom
Freedom
Freedom
Freedom
Freedom

اینجا این رو بیان می‎کنه که هرچی تو این جهان هستی وجود داره به واسطه خلقت خداست و همه از یه چیز ساخته شدیم و به یه چیز خواهیم پیوست و به آزادی می‎رسیم به اون شادی درونی واقعی.
این پند من از نقش ازل هیچ جدا نیست****زین نقش بدان نقش ازل فرق ندانیم
گفتی که جدا مانده‌ای از بر معشوق****ما در بر معشوق ز انده در امانیم
معشوق درختی است که ما از بر اوییم****از ما بر او دور شود هیچ نمانیم
چون هیچ نمانیم ز غم هیچ نپیچیم****چون هیچ نمانیم هم اینیم و هم آنیم
مولوی

  • Vincent Valantine

خیلی وقت هس که دوست داشتم این سوسیس‌ها رو امتحان کنم ولی خب فرصتش نمی‎شد و همه‌جا هم گیر نمیومد تا بالاخره فرصتش شد و گرفتم حقیقتاً هم گرون‌ بود :/ و علت گرونیش هم درک نکردم که چرا از سوسیسی که ادعا می‌شه از گوشت هست گرون‌تره :)) 

به هر حال برای سرخ شدن به زمان خیلی کمی نیاز داشت و من با کره سرخ کردم و قارچ و فلفل‌ دلمه هم ضمیمه کردم :-" بعدش کلی کنجد خام داشتم ریختم تو ساندویچ :)) طمعش هم درست مثل همون طمع سوسیس‌های 60 درصد بودش حتی همونقدر هم تشنه‌ام کرد :))  در کل حس بهتری داشتم خوشمزه بود (چون خودم درست کرده بودم :)) ) ، حیوانی به خاطرش کشته نشده بود و از خشونت به دور بود.

در  دنیایی که خشونت خودنمایی می‎کنه و برای ساده‌ترین انتظارها باید جنگید و تعجب می‎کنم که چطور قدرت‌ آدم‌ها رو پلید چشم‌ها رو کور و قلب‌ها رو از هم دور می‌کنه. و این بی‌گناهان هستند که قربانی می‎شوند به جرم هیچی یا انجام دادن سهم خود در این دنیای موقت. مادر، پدر یا حتی دوستی که قلپش در تکاپوی حیات سالم نزدیکانش هست چون یه عده قدرتمندرند این حق رو بخودشون می‌دند راه بقاشون رو اینطوری انتخاب کنند که آزادی‌ها رو سلب و صعیف‌ترها رو طعمه خودشون می‌کنند. 

اینکه گوشت نخوریم یه انتخاب هست که وقتی قدرتمند‌تر هستی راهی رو انتخاب کنی که درست‌تر به نظر میاد قدرتی که باعث می‎شه آدم به هم‌نوع خودش رحم نکنه.

  • Vincent Valantine

La La Land

۰۵
دی
خیلی کم  پیش میاد فیلمی که بتونه هم شما رو هم بخندونه و شادتون کنه، احساساتی کنه، به گریه بندازه و به فکر فرو ببره. از دیدن فیلم لذت بردم و دوست دارم باز هم ببینمش.
La La Land
2016 ‧
Damien Chazelle

اگه فیلم whiplash رو دیدید و دست داشتید به مراتب باید این فیلم رو خیلی بیشتر دوست داشته باشید. در واقع وقتی این فیلم رو می‎دیدم whiplash جلوی چشم‌هام بود؛ La La Land پخته‎تر نسبت به فیلم قبلی Damien داره در whiplash یه پسر سرکش داریم که رویاش یه درامر بزرگ شدن هست و واسه این مسئله از خیلی چیزها می‎گذره و تا می‎تونه تلاش می‎کنه؛ فقط یک بعد داره و اون موفقیت و رسیدن به چیزی که آرزوش داره که فکر می‎کنم اقتضای سنش باشه امّا در La La Land ما با شخصیت‌های مواجه هستیم که رویاهاشون خیلی معمول‎تر از رویای شخصیت فیلم قبلی هست به این منظور که نمی‎خوان از بهترین‎های توی جهان بشند ولی می‎خوان اون حرفه‌ای داشته باشند که عاشقش هستند.
علاوه بر داشتن این آرزوها درگیری‎های زندگیشون تک بعدی نیست در این فیلم احساسات بین دو جنس مخالف رنگ خیلی زیبایی به خودش گرفته شخصیت‌ها فقط به موفقیت خودشون نمی‎اندیشند. 
گاهی وقت‌ها بازیگر چنان فیلم رو قشنگ بازی می‎کنه که انسان فراموش می‎کنه داره فیلم می‎بینه و وقتی فیلم تمام میشه دوست داره که بلند شه و برای اون بازیگر دست بزنه درست مثل بازی که Michael Keaton در فیلم Bird Man  انجام  داد من بازی از Emma stone در این فیلم مشاهده کردم که هنوزم باورش برام سخته چطور اینقدر زیبا نقش‌آفرینی کرده علاوه بر اون Ryan Gosling یکی از بهترین بازی‎های خودش رو ارائه داده که بنظرم بی‎نظیر بود.
وقتی فیلم رو می‎دیدم با خودم می‎گفتم مدام حس می‎کردم و که نویسنده‌ی این فیلم و whiplash باید یک نفر باشه و عاشق جاز باشه که امروز خوندم Damien Chazelle قبلاً می‎خواسته که نوازنده درام برای سبک جاز بشه و نویسنده هر دو فیلم خودش هست. 
دقیقاً چیزی که من حس می‎کردم Damien در شخصیت‌ها پنهان هستش و داره تجربه و تفکراتش رو انتقال می‎ده در واقع هر دو شخصیت این فیلم Damien هستند که دارند تجربه‌های زندگیش و نظراتش رو درباره جوانب زندگی به اشتراک می‎ذاره.
چقدر این پسر خوبه و باید بهش بگم که موفّق شده من هم الان جاز رو دوست دارم :دی
موسیقی متن این فیلم خیلی با فضا سازگار هست در واقع شاید اگه قبل از دیدن فیلم گوش بدیم خیلی لذت نبریم ولی با فضایی که براش ایجاد می‎شه بی‌نظیره و از دیشب ساعت 1 که فیلم تمام شد تا الان که ساعت 10 صبح هست حدود 35 بار city in stars رو گوش دادم :))

بقیه نظرهایی که می‎نویسم لطفاً بعد از مشاهده فیلم بخونید که لذت فیلم از شما گرفته نشه.

توی این فیلم خیلی صحنه‌های حالبی وجود داره که باهاشون خیلی ارتباط برقرار کردم دوست دارم به اشتراک بذارمشون :دی

[IMG] 
خیلی وقت‎ها می‌شه که بدبیاری‌ها خروس بی‌محل هستند و درست وقتی که انتظارشون رو نمی‎کشی گند می‌زنند به آدم چیزی که توی whiplash هم نشان داده شده بود در واقع خیلی سخته که در مقابل این بدبیاری‌های کوچیک آرمش رو حفظ کرد و اجازه نداد که به آدم لطمه بزنه.
فکر می‌کنم با تمرین حل بشه.
[IMG] 
تو زندگیمون نشونه‌هایی رخ می‌ده که یا ما می‎تونیم نادیده بگیریمشون یا اینکه اون‌ها رو یه نشونه فرض کنیم. این فیلم پر از این نشونه‌ها بودکه من از تک‌تکشون لذت بردم درست شخصیت‌ها هر زمان که کاری که عاشقش هستند رو انجام می‎دند یه اتفاق عالی براشون رخ می‎ده. درس مثل همینجا که سباستین آهنگ مورد علاقه‌اش رو می‎نوازه و میا نسبت به این موسیقی فوق‌العاده نمی‎تونه بی‎تفاوت بشه و آشنایی رخ می‎ده.
[IMG] 
دیالوگ این قسمت رو خیلی دوست داشتم:
سباستین
این تقصیر من نیست که بهم خیانت شده.
لورا
بهت خیانت نشده تو گول خوردی؟
سباستین
فرقش چیه؟
لورا
نمی‌دونم اتفاق رمانتیکی رخ نداده. همه می‎دونستند که اون یارو مرموزه به جز تو.

[IMG] 

توی این قسمت نبوغ و شیطنت میا رو همزمان مشاهده می‎کنیم. خیلی بامزه بود و کلی باهاش خندیدم. انتخاب آهنگ این قسمت عالی بود.
هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم دختری مثل تو رو ببینم. با موهای قهوه‌ای و چشمای سبز، چشمانی که مرا محسور خود کرد.
:)) می‎تونم بارها با این قسمت بخندم.
[IMG] 

درست وقتی جایی هستی که دوست نداری باشی ولی شرایط اینطور حکم می‎کنه که اونجا باشی. افرادی که هیچی از درونت رو درک نمی‎کنند و داری از درون خودخوری می‎کنی و تصمیم گرفتن برات سخته.
[IMG] 

اینجاست که نشونه‌ها به کمکت میان و چقدر اون تابلوی خروج توی این سکانس خوبه.
[IMG] 

وقتی که می‌بینی شرایط دارند تو رو زمین می‌زنند و تو نمی‌خوای تسلیم بشی ولی چیزی که زمینت می‌زنه افرادی هست که دوستشون داری و مجبور می‌شی که به خاطر اون‌ها رو خواسته‌های خودت پا بذاری تا بتونی اون‌ها رو خوشحال‌ کنی. شاید اون‌ها این رو مستقیم ازت نخوان ولی می‌بینی که خوشحال نیستند و تصمیم به ته‌نشین شدن میگیری به خیال اینکه اگه پیش فرادی که دوستشون ته‌نشین بشم و اونا خوشحال باشند زندگی باز هم رنگ داره.
[IMG] 

توی این صحنه میا دقیقاً شخصیت درون سباستین هستش. می‌دونه که یه جای کار می‌لنگه به نظر میاد که سباستین آرزوهاش رو رها کرده و ظاهر سباستین رو داریم می‌بینیم که داره می‌خنده و باطنش این میا هست که خوش‌حال نیست و نگرانه. خیلی بنظرم قشنگ بود.
[IMG] 

اینجا می‌بینیم که میا داره به عقب رونده می‎شه در واقع از سباستین داره دور می‌شه و سباستین از اون چیزی که بوده و داره ته‌نشین می‌شه. داره تمام می‌شه.
[IMG] 

این دعوا و بازخواست هست که به سباستین تلنگر می‌زنه که داری خودت رو از بین می‌بری و چقدر این قسمت از دیالوگ رو دست داشتم.
People will want to go to it! People love
         what other people are passionate about
[IMG] 

سباستین تا کجا می‎تونی پیش بری؟ تا کجا اون کارهایی که دوست نداری رو انجام بدی فقط به خاطر اینکه در دغدغه‌های کوچیک زندگی رو نداشته باشی و از آرزوهات دور بشی؟
[IMG] 

می‌دونی همه خوش‌شانس نیستند و ما اغلب موفقیت‌ها رو می‌بینیم نه سختی‌های قبل یا بعدش رو. اعتماد بنفسمون کاهش پیدا می‌کنه و جا می‌زنیم و درست همینجاست که نیاز داریم یکی با جدیت تمام ذاره که ما خودمون رو از بهترین‌ها محروم کنیم. میا باید برای همیشه از سباستین به خاطر این موضوع سپاسگزار باشه که تلنگر جدی بهش زد.
[IMG] 

یکی از بهترین‌ شعرهایی که تو فیلم خونده می‌شه.
Here's to the ones who dream
Foolish as they may seem
Here's to the hearts that ache
Here's to the mess we make

[IMG] 
سکانس قبل از این عکس جایی بود که Damien میتونست فیلمش رو به پایان برسونه (چیزی شبیه whiplash) ولی هنرمندانه حرف‎های جدیدی برای گفتن داره دیگه صحبت از رسیدن به آرزوها نمی‎کنه موقعیت جدیدی که به وجود میاره اینه که حالا مسیر رسیدن به آرزوها کاملاً فراهمه ولی جز آرزوهای فردی چیز جدیدی وجود داره و اون علاقه‌ای هست که عمیق بوجود اومده.  آیا بقیه راه هم هم‌قدم می‌شند و از سطح ایده‌آل آرزوهاشون صرف نظر می‌کنند که در ازاش با هم باشند یا رسیدن به صد‌ درصد آرزوها مهم‌تره؟ می‌شه دوست داشتن و عشق رو نادیده گرفت؟ الان بعد از اینکه یه نفر وارد قلبت شده ازش می‌شه گذشت؟ 
پاسخ به این سوال‌ها رو هم خیلی قشنگ می‌ده.
[IMG] 
نگاهی که سباستین و میا اینجا با هم دارند من رو یاد Ulay و Marina Abramović انداخت.
الان هم میا به آرزوهاش رسیده و هم سباستین ولی آیا این کافیه کدوم از دو انتهایی که معرفی شد لذت‌بخش‌تر بود؟
فکر می‌کنم بستگی به آدمش داره.

دانلود موسیقی مورد علاقه این فیلم

  • Vincent Valantine
(Stir It Up (Chicken Little
Patti Labelle & Joss Stone

از یادگاری‎های انیمیشن به یاد ماندنی انیمیشن زیبای جوجه کوچولو رو می‌تونم به این موسیقی زیبا اشاره کنم. وقت‌هایی که می‌خوام روزم رو خوب شروع کنم و به خودم انرژی بدم این آهنگ یکی از گزینه‌هام هستش. راستش خیلی راحت می‌شه با متنش همزاد پنداری کرد وقتی که می‌گه:


Chase my dreams through the polluted air
Walking on a wire, running out of time​

صبح وقتی کنار خیابون رد میشم و این تیکه رو زمزمه می‎کنم.

Words jump off the pages
Passion hits the street​

و انرژی می‎گیرم راستش تو روزهایی ک مشکلات مثل یه فیلم سینمایی غیر منتظره و عجیب رخ می‌دند و حال بدم باعث می‎شه این مشکلات تبدیل به سریال بشند روحیه رو بالا نگه داشتن سخته و آهنگ‌های اینچنینی دلگرم کننده هستند.

دانلود آهنگ

  • Vincent Valantine

نیروانا

۲۱
آذر
تیرماه بود با بچّه‌های ترم بالایی در مورد این همایش سمینا برتر صحبت می‎کردم و ابراز علاقه که دوست دارم انتخاب بشم و ...
در واقع از هر گرایش یک نفر انتخاب می‎شد و من هم شانس بالایی نداشتم ولی از صمیم قلب دوست داشتم که انتخاب بشم امّا پاسخ اون‌ها اصلاً امیدوار کننده نبودش یه جورایی تخریب‌وار گفتند که قید این قضیه رو بزن. برای من که اعتماد بنفس گذشته رو نداشتم این حرف‎ها سنگین بود و کلی دلسردم کرد ولی امیدم رو از دست ندادم.
می‎دونی گاهی میشه وقتی با یه گرم می‌گیری و خاکی می‎شی دست کم می‌گیرنت بعد از اینکه خبرش بین آشنایان پخش شد که من انتخاب شدم واکنش‌های شبیه به همی که بیان‌کننده تعجبشون بود و حتی بعضیا می‎گفتن بهت نمی‌خورد جالبیش اینجاست که تو کارشناسی بچّه‌ها می‌گفتند قیافت خیلی درسخون میزنه و ... به هر حال خبرش بین خودشون خیلی سریع پیچید و البته که نیومدند ارائه من رو ببینند و اینکه منم به روی اون‎ها نیاوردم که یادتونه تابستون چه حرف‌هایی می‌زدید؟
از این اتفاق یاد گرفتم که دیگه اجازه ندم حرف‌های دیگران دلسردم کنه و واسه اون چیزی که می‎خوام همه توانم رو نذارم.
وقتی که مشخص شد من برای گرایشمون انتخاب شدم اولش خوشحال شدم ولی بعدش گفتن استاد X قراره ناظر جلسه‌ات باشه خیلی ترسیدم چون می‎دونستم که اصلاً این آدم منطق نداره و به ارئه هیچ توجهی نمی‎کنه و فقط تهش تخریب می‎کنه.
راستش خیلی ترسیده بودم خیلی زیاد حتّی وقتی جلسه شروع شد اوّلش خیلی استرس داشتم و داشت کار خراب می‎شد امّا بعدش با خودم گفتم چرا اینقدر سخت می‎گیری؟ نفس عمیق کشیدم و روند ارائه رو از حالتی که بخوام یه چیز رو معرفی کنم به حالتی که بخوام یه چیز رو با اشتیاق یاد بدم تغییر دادم و اوضاع خیلی بهتر شد.
خیلی از ترس‎ها و استرس‌هایی که دارم بی‎مورد هست و الکی الکی خودم رو عصبی می‌کنم و باعث خراب شدن همه چیز می‎شم.
این دومین باری هست که با یکم به خودم اومدن از پس استرس بر اومدم و ورق کاملاً برگشته.
حس می‎کنم که این اتفاق من رو از لحاظ روحی دوپینگ کرده و اشتیاق برای کار کردن خیلی بیشتر شده در واقع اینطور نیست که وقتی به یکی از هدف‎هات برسی خب بگی دیگه بسه بلکه جاه‌طلبی تازه موج می‎زنه و تا وقتی امید داشته باشی این جاه‌طلبی زنده هستش و از ته‎نشین شدن جلوگیری می‎کنه. این جاه‌طلبی و عطش خواستن بیشتر معنیش این نیست که آرامش ندارم اتّفاقاً هر موفقیّت باعث می‎شه حس مثبت بیشتری داشت باشم و با آرامش بیشتری تلاش کنم.؛ من اون ذره ته‎نشین شده ته ظرف نیستم که بگیم به نیروانا رسیده؛ نیروانای من موقعی هست که مثل الکترون درون اتم؛ ذره‌ی درون ظرف در حال حرکت باشم.

  • Vincent Valantine
Coldplay
Up&Up

کلدپلی از محدود گروه‎هایی هست که متن‌ آهنگ‌هاشون تو قلبم لونه کرده توی مغزم خاطره بازی می‎کنه و روی زبانم پرواز.
شاید بتونم در مورد خیلی از آهنگ‌هاشون بنویسم ولی فکر کنم این آهنگ برای شروع مناسب باشه این آهنگ رو تو یه کلمه بخوام خلاصه کنم میشه امید.
در مواقع سخت زندگی به این آهنگ گوش می‌‎دم و ای کاش این آهنگ سال‎ای دور گذشته نوشته می‎شه به احترام این آهنگ و گروه من متنش رو به تفسیر می‎نویسم (یعنی این نوشته طولانی خواهد بود)
Fixing up a car to drive in it again
درست کردن ماشین برای به حرکت در آوردنش کنایه از سعی برای حل مشکلات و ادامه مسیر رو به جلو هستش
Searching for the water, hoping for the rain
دنبال آب گشتن کنایه از اینه که دنبال راه حلی هستند که براشون خیلی حیاتی هست و امید به بارون داشتن یعنی امیدشون رو از دست ندادند.
Up and up, Up and up
یعنی پیشرفت کردن تدریجی
در ابتدای موسیقی میگه که برای حل مشکل تلاش می‌کنیم بعدش می‌گه تلاش رو کم نمی‌کنیم و بعدش امید رو از دست نمی‌دیم و می‌گه آروم آروم درست میشه :)
Down upon the canvas, working meal to meal
زیر یه کپر هستیم و برای هر وعده غذایی باید تلاش کنیم (کنایه از سخت بودن شرایط)
Waiting for a chance to pick your orange field
صبر می‌کنیم که زمانش برسه پرتقال از باغ بچینیم (صبر می‎کنیم همه شرایط درست بشه)
Up and up, Up and up
یادآوری می‎کنه که باید صبر داشت و همه چیز آروم آروم درست می‎شه حالا شروع می‎کنه مثال زدن که بفهمونه صبر نیازه
See a pearl form, a diamond in the rough
مثل مروارید و الماسی که زمان و سختی زیادی صبر و تحمل می‎کنند تا به ارزش واقعی خودشون برسند.
See a bird soaring high above the flood
مثل پرنده‌ی که بالای یک سیل داره پرواز می‎کنه مشکلات رو در نظر نگیر و به تلاش و کوشش خودت ادامه بده؛ پرواز خودت رو داشته باش حتی اگه زیر پات سیل باشه.
It's in your blood, It's in your blood
این توی خونته
Underneath the storm an umbrella is saying
Sitting with the poison takes away the pain
اینجا صحبت از دردهای زندگی می‎کنه که طاقت آوردنش هم شاید خیلی سخت باشه درست مثل چتری که زیر یه طوفان سهمگین باشه و بعدش می‎گه کنار این دردها نشست و از اونا یه چیز خوب ساخت درست مثل زمانی که میشه از زهر درد رو از بین برد (اگه اشتباه نکنم یه عقیده قدیمی بوده و با کریس مارتین این قسمت رو وامدار از ادبیات ما باشه (کریس مارتین مولانا می‎خونه (چقدر می‎خونه رو اطّلاعی ندارم))) تشویق می‎کنه که دید رو عوض کنیم و شاید توی هر اتفاق بدی خیریتی وجود داشته باشه که ما ازش آگاه نباشیم و بهتره که با صبوری و درس‌آموزی از مشکلات ضمینه رشد روحی خود رو فراهم کنیم
درد خیزد زین چنین دیدن درون
درد او را از حجاب آرد برون (مثنوی معنوی)
که این پشتکار و صبوری هست که باعث رسیدن به نعمت می‎شه.
هر که در قصری قرین دولتیست
آن جزای کارزار و محنتیست (مثنوی معنوی)

Up and up, Up and up
حالا امید می‎ده که ما با هم موفّق می‎شیم از پس مشکلات بر بیایم
We’re gonna get it, get it together
I know we’re gonna get it, get it together somehow
We’re gonna get it, get it together and flower
We’re gonna get it, get it together
I know, we’re gonna get it, get it together and float
We’re gonna get it, get it together and go
Up, and up, and up
Lying in the gutter, aiming for the moon
توی شیار قرار گرفتن به معنی توی تنگنا و سختی قرار گرفتنه و ماه رو نشونه گرفتن کنایه از هدف داشتنه هدفی که برای رسیدن بهش جا نمیزنیم
Trying to empty out the ocean with a spoon
حتی اگه به سختی خالی کردن اقیانوس با یک قاشق باشه
Up and up, up and up
آروم آروم درست میشه.
How come people suffer? How come people part?
چی می‎شه که مردم رنج می‎برند؟ چطور میشه از هم جدا می‌شند؟ (کریس مارتین موقع نوشتن این آهنگ به تازگی از همسرش جدا شده بود)
How come people struggle? How come people
Break your heart? Break your heart?
چطور می‎شه که با هم درگیر می‎شند؟ چطور میشه‌که قلبت رو می‎شکونند؟
Yes I wanna grow, yes I want to feel
Yes I wanna know, show me how to
Heal it up, heal it up
بله میخوام که رشد کنم میخوام که احساس کنم
میخوام که بدونم
نشونم بده نشونم بده
حالم رو تسکین بده حالم رو تسکین بده.
و حالا شروع می‎کنه به مثال‌هایی که با گذشت زمان ارزششون مشخص شد.
See the forest there in every seed
جنگلی رو توی هر دونه‎اش ببین (وقتی که یه دونه بود کسی نمی‎دیدش وقتی که شکوفا شد دیده می‎شه)
Angels in the marble waiting to be freed
فرشته های توی سنگ مرمر که منتظر آزاد شدن هستن منظورش مجشمه های فرشته هست که با سنگ مرمر میسازند این رو تشبیه کرده که توی سنگ ها فرشته ها اسیرند و منتظر فرصتد تا استعداد نهفتشون نشون داده بشه و زیبایی خودشون نمایان کنند
Just need love, Just need love
فقط به عشق نیازه فقط عشق
When the going is rough, saying
وقتی که اوضاع وخیم می‎شه
We’re gonna get it, get it together
ما با هم حلش می‎کنیم
I know we’re gonna get it, get it together somehow
می‌دونم که با هم حلش می‎کنیم یه جوری با هم حلش می‎کنیم
We’re gonna get it, get it together and flower
ما با هم حلش می‎کنیم و با هم شکوفا می‎شیم
We’re gonna get it, get it together
با هم حلش می‎کنیم
I know, we’re gonna get it, get it together and float
می‎دونم که با هم حلش می‎کنیم و آرامش می‎رسیم
We’re gonna get it, get it together and go
با هم حلش می‎کنیم و رو به جلو حرکت می‎کنیم (درست مثل ماشینی که در ابتدا گفته شد با هم درستش می‎کنیم و رو به جلو حرکت می‌کنیم)
And you can say what is, or fight for it
یا می‌تونی بیخیال بشی یا اینکه بجنگی.
Close your mind or take a risk
به هیچ چیزی فکر نکنی و یا ریسک کنی
You can say it’s mine and clench your fist
می‎تونی بگی مال من و دستات رو مشت کنی.
Or see each sunrise as a gift
هر طلوع خورشید رو به عنوان یک هدیه ببینی.
We’re gonna get it, get it together
I know we’re gonna get it, get it together somehow
We’re gonna get it, get it together and flower
We’re gonna get it, get it together
I know, we’re gonna get it, get it together and float
We’re gonna get it, get it together and go
Up, and up, and
We’re gonna get it, get it together
I know we’re gonna get it, get it together somehow
We’re gonna get it, get it together and flower
We’re gonna get it, get it together
I know, we’re gonna get it, get it together and float
We’re gonna get it, get it together and go
Up, and up, and up
تاکید می‎کنه که با هم می‎تونیم حلش کنیم و این موضوع رو تکرار می‎کنه.
Fixing up a car to drive in it again
ماشین رو درست می‎کنیم و دوباره حرکت می‎کنیم.
When you’re in pain, when you think you’ve had enough
Don’t ever give up
Don’t ever give up
Believe in love
وقتی که درد داشتی وقتی که دیگه با خودت گفتی دیگه بسمه به قدر کافی سرم اومده و از ته دل دیگه حس کردی داری کم میاری.
هیچ وقت تسلیم نشو
هیچ وقت تسلیم نشو
عشق رو باور کن
:)


(مرسی کریس مارتین عزیز)
  • Vincent Valantine
تا حالا زیاد شده که به خودم گفتم دلم برای امیرحسین قدیم تنگ شده یا مثلاً زیاد شنیدم از افرادی که بعد از یه سری بدبیاری‌ها دلشون برای خود قدیمشون تنگ شده.
مثلاً من چقدر دوران دبیرستان با علاقه المپیاد دنبال می‎کردم و امید و انرژی داشتم ولی الان دیگه اون قدرت بلند پروازی قدیم ندارم یا مثلاً من چقدر قدیم خوشحال بودم و شاد زندگی می‌کردم امّا الان شدم یه مرده متحرک و ...
چند وقت پیش با خودم رک نشستم صحبت کردن آیا اینکه می‌گم امیرحسین قدیم رو می‎خوام یا افراد می‎گند برای خود قدیمشون دلشون تنگ شده یعنی اینکه اون توانایی اون سبک زندگی گذشته رو ندارند؟
مثلاً اگه من قدیم می‎تونستم استادی رو با ایده‎هام متعجب کنم یا درسی رو کامل بشم دیگه نمی‎تونم؟
بعد از یکم قاطعانه بازخواست کردن خودم دیدم که گفتن نه نمیشه و دیگه اون توانایی قبلی رو ندارم، من دیگه تمام شدم و ... بهانه هست.
در واقع چیزی به نام من قدیم یا من جدید وجود نداره یک شخص واحد داریم که با چالش‌ها و شرایط جدید داره دست و پنجه نرم‌ می‌کنه که سخت بودن شرایط یا چالش‌های جدید ممکنه باعث این حس بشه که استعداد لازم رو نداره یا دیگه انرژی که مثل قدیم با پشتکار عمل کنه رو نداره.
همه‌ی حد و مرزها یا مانع‌هایی که برای پیشرفت یا رسیدن به هدف یا حتی سبک زندگی غمگین تعریف می‎کنیم یه سری چیزهای خیالی خودساخته هستند.
درسته هرکس لحظات خیلی بدی رو تو زندگیش تجربه می‎کنه که هضمشون خیلی کار سختی باشه امّا بعد از گذشتن اون رخداد این خود ماییم که تصمیم می‎گیره بقیه زندگی رو چطور ادامه بده. شاید وقتی یکی این رو به آدم بگه بنظر بیاد که اون طرف شرایط رو درک نمی‎کنه و آرمانگرایی فکر می‌کنه ولی همچنان فکر میکنم این خود آدمه که به واسطه شرایط برای خودش یه سری قفسه شیشه‌ای می‎سازه و چیزهایی که دوست داره رو اونجا می‎ذاره و میگه اینا دیگه قابل دستیابی نیستند در صورتی که کافیه دستش رو دراز کنه از قفسه بردارتشون امّا به نگاه کردن و حسرت خوردن اکتفا می‌کنه.
مثلاً اگه قدیم می‎تونستم نمره درسی رو کامل بگیرم الان هم میشه فقط این تصمیم با خودمه که آیا مثل قدیم می‎خوام انرژی برای درس‌هام بذارم؟
پنجشنبه یه میان‌ترم داشتم که سخت بنظر می‎رسید؛ خب واقعیتیه که کارشناسی رو خیلی بد تمام کردم ترم اول ارشد هم تسلیم شرایط شدم و گند زدم ترم بعدش سعی کردم پیشرفت کنم و پیشرفت خوبی بود امّا کافی نبود. در واقع اینطور شد که اعتماد به نفس کافی رو نداشتم.
امتحان پنجشنبه با استرس تمام سر جلسه بودم هنگام شروع جلسه وضعیت به حدی بد بود که شماره دانشجوییم رو یادم رفته هرچی فکر می‎کردم دو رقم آخر 34 بود یا 24 یادم نمیومد. بعدش از 2 دقیقه کلنجار رفتن با ذهنم بی‎اختیار از وضعیتم خنده‌ام گرفت این خنده انگار مرحمی بود رو زخم‌های اعصابم. سرم رو به سمت سقف بردم و شروع کردم خندیدن. آروم شدم، با آرامش سوالا رو خوندم؛ همه رو نوشتم؛ سه بار خوندم و زودتر از موئد تحویل دادم. هیچ چیز سختی نبود الکی شلوغش کرده بودم. :)


  • Vincent Valantine
دوست نداشتم که دوباره پشت سر هم موسیقی نوشت بنویسم ولی مجال نوشتن فعلاً ندارم ولی قول نوسته بعدی موسیقی نوشت نیست. این خط این نشون.


Metallica
Unforgiven​


وقتی این آهنگ رو گوش می‌دم مثل پرنده‌ای توی سرمای زمستان بی‎پناه . مثل سربازی که خون روی لب‌هاش و سرما به استخونش زده تنها . مثل درختی که برگ‌هاش ریخته باشه و با تمام دستانش به سمت آسمان باشه؛ توی یه دشت پر از برف.
ناامید کننده هست این آهنگ برام ولی اینقدر قشنگ هست که مقابلش مقاومت نکنم.


You labeled me
I'll label you
So I dub thee unforgiven

شاید این حسی که من از این آهنگ می‎گیرم شما نگیرید مهمه که هر آهنگ شما چه موقع گوش داده باشید و آهنگ شما رو یاد چه چیزهایی یا چه اشخاصی بندازه.

دانلود آهنگ

  • Vincent Valantine