امروز که سوار brt بودم بنرهای زیادی توی سطح شرح میدیدم که عکس یه آتشنشان بود و یه حدیث از امام علی که فکر کنم نوشته بود از بهترین خصلتهای اخلاقی ایثار است.
خب توی این روزها واکنشهای زیادی از طرف مردم دیدم و بهترینش حضور مردم در ایستگاههای آتشنشانی بود که شمع روشن میکردند و خب فکرم نرسیده بود وگرنه منم میرفتم.
ولی میدونید چیه هنوز که هنوزه اون تصویر که آتشنشانها که به زانو افتادند و توی سر خودشون میزدند و گریه میکردند توی ذهنم مونده یکی از غمانگیزترین صحنههاهست و خواهد بود. افرادی که چنین شغل پرخطری با درآمدی که به تنهایی جوابگو نیست دارند.
امروز از خودم میپرسیدم حتماً باید یه همچین اتّفاقی بیافته مردم بدونند میتونند خون اهدا کنند ، نباید تو چنین مواقعی با کلیپ پر کردنشون مزاحمت ایجاد کنند؟ و یا اینکه چهارشنبه سوری به اینگونه که اکثر جاها برگزار میشه خیلی بیخود و خطرناک هست؟
و بعدش از خودم پرسیدم حالا که این اتّفاق افتاده آیا تغییر در مردم همیشگی هست یا صرفاً هم جهت شدن با یه موجی که احساساتشون رو جریحهدار کرده. و یا مسئولین و سلبریتیهایی که حداقل من انتظار حرکت درخورتر از انتشار یه پیام همدردی دارم و امیدوارم که انجام داده باشند ولی اعلامش نکرده باشند.
اینکه مردم همدلی میکنند خوشحال کننده هستش ولی امیدی ندارم که تغییر دائمی توی رفتار ملّت شریف ببینم و چهارشنبه سوریهای پر حادثه باز در راه خواهند بود حتّی با اینکه بعید بنظر میرسه چهارشنبه سوری امسال رو خیلی آروم تصور نمیکنم.
بهتر بگم بنظرم اگه قرار باشه یه تغییری باشه باید اینطور باشه که آدم خودش بخواد رفتار پسندیده رو همه جا داشته باشه : از جای خود رو دادن به آقای مسن یا یک خانوم محترم توی مترو یا brt گرفته تا تا پرت نکردن آشغال توی خیابون ، اهدای خون هر چند ماه و هر رفتاری که بنظر آدم جز محاسن اخلاق باشه و گفتنشون از بحث خارجه.
حتماً نباید بشنویم یه دختر جوان توی ایستگاه مترو هلش دادن سرش به مترو خورده ضربه مغزی شده مرده تا بفهمیم باید خط زرد رو جدّی گرفت و با عجله زیاد زندگی یه نفر رو به خطر میاندازیم یا پیرمردی تعادلش رو توی brt از دست داد و افتاده و با افتادنش آسیب دیده که بفهمیم ما که جوونیم با تحمل سختی راحتتر کنار میایم.
اگه کسی واقعاً قصد تغییر داره با اطمینان قلبش در جهت انسان بودن قدم برداره نه اینکه مدّتی این پیامها رد و بدل کنیم و همه چیز یادمون بره و دوباره روز از نو روزی از نو و بگیم حالا این یه بار که من اینجا ماشین رو بدجا ول کنم کجا آمبولانس یا ماشین آتشنشانی میاد رد بشه و پشت ماشین من گیر کنه 5 دقیقههست سریع میرم فلان چیز رو میگیرم و میام یا در بهترین حالت این فجایع باعث بشه ما یه سری چیزها رو همیشگی رعایت کنیم و بقیه چیزها رو فعلاً بذاریم کنار.
شایدم طبق معمولی زیادی سخت میگیرم به هر حال چیزی که عوض نمیشه اینه داغ دل آتشنشانهای گرامی و خانوادههایی که قهرمان خونه دیگه پیششون نیست رو به این راحتیها نمیشه درک کرد مشابه خانوادهای که پدر محیط بانشون توسط حیوانهای انساننما کشته شدند و ... بیرحمی و زشتی این دنیا هستش فقط میشه سعی کنیم با رفتار نیکوی خودمون با این زشتیها مقابله کنیم و خودمون باعث بوجود اومدن اینها نباشیم.
این کلیپ رو با هم ببینیم فکر کنم ارزشش داشته باشه...