خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

Corpse Bride 2005

این که می‌شنوید یکی از آثار بتهوون نیستش بلکه هنرنمایی Danny Elfman برای شاهکار Tim Burton.
با اینکه این فیلم خیلی از فضاش با رنگ‎های مرده هستش با رنگ موسیقی خیلی خوب اون به انیمیشن زندگی بخشیده.
برای من که امیلی محبوب‎ترین شخصیت این انیمیشن هستش. در واقع Tim Burton با اینکه یه مَرده خیلی قشنگ احساسات زنانه رو توی امیلی به نمایش گذاشته (یا حداقل تصور من از احساسات زنانه :)) ) یه عاشقانه که سعی داره نشون بده که احساسات آدم‎ها چقدر فراتر از محدودیت‎های زمینی هستش؛ یه قلب شاید نتونه گرمای نور خورشید رو دوباره حس کنه و حتّی دیگه نتپه ولی هنوز می‎تونه عاشق بشه و یا حتّی بشکنه.
طنز فیلم زیاد نیستش در عوض شوخی‎هایی که با اسکلت‎ها و دنیای مردگان میشه شیرین و بامزه هستش. تصور ما همیشه از عروس یه دختر آراسته و زیبا هستش ولی این فیلم با اینکه این قاعده رو بهم می‎ریزه خیلی خوب حس یه عروس رو به تصویر می‎کشه و شما خیلی آروم آروم علاقه‎مند به این عروس می‎شید و ظرافت‎های احساسیش رو می‎تونید لمس کنید؛ بفهمید چرا توی روز عروسی هرچی عروس میگه حرف حرفه اونا ولا غیر :))
یکی از جذاب‎ترین صحنه‎های این فیلم برای من اونجایی هست که امیلی در حال پیانو زدن هستش و ویکتور می‎خواد ازش دلجویی کنی. موسیقی که اون قسمت نواخته می‎شه خیلی مناسب صحنه هستش و خیلی راحت بدون اینکه کلامی برقرار بشه همه حرف‎ها رو یاد می‎ده.
این انیمیشن خیلی زیبا یادآور می‎شه که نباید به خاطر خواسته‎های خود احساسات دیگری رو پایمال کرد؛ دوست داشتن چیز غیر ممکنی نیست فقط باید با قلبت اونو بپذیری؛ برای دیدن زیبایی‎ها باید وقت گذاشت تا بتونی پرده‎های ظاهربینی رو کنار زد و درون هر شخص رو دید. درونی که قراره برای یه عمر همراه آدم بشه.
  • Vincent Valantine

بی‌خوابی

۱۹
مرداد
شب‌ها هنگام خواب یه عالمه فکر حمله‌ور می‌شند که موجی از ناامیدی، ترس، نسبت به آینده رو با خودشون حمل می‌کنند. قبلنا فکر آرامش‌‌بخش داشتم و مثل یه سپر جادویی تمام اون فکرها رو پس می‌زدم حتّی توی شب‌های امتحان استرس‌آور می‌شد با یه لبخند خوابید.
ولی عمر این فکرها محدود بود آرزوهایی بودند که مردند؛ تولد آرزو جدید هم چیز آسونی نیستش؛ به همون اندازه سخته  که بشه مرگ آرزوهای قبلی رو پذیرفت.
خب خودمم می‌دونم فردا صبح که بیدار بشم اصلاً زمان فکر کردن به این همه فکر‌های ناراحت کننده رو ندارم ولی گاهی وقت‌ها این فکرها و نگرانی‌ها جوری حمله‌ور می‌شند که آدم بی‌خوابی می‌گیره؛ نمی‌تونه بخوابه.
اینجور موقع‌ها می‌رم که فکرم رو با یه چیزی مشغول کنم. در واقع می‌دونم این فکرهای مخرب نابودم می‌کنم بنظرم آدم یه هدف داشته باشه که باورش داشته باشه حالا هرچقدرم رسیدن بهش سخت باشه بهتر به زندگیش ادامه می‌ده تا همینطوری توی یه وضعیت متعادل زمان رو بگذرونی و دنبال اون هدف باشی. از بی‌هدف بودن بیزارم. بی‌هدفی چهره زندگی رو زشت می‌کنه. بی‌هدفی دردناکه و آدم رو از پا درمیاره.
برای مشغول کردن فکر به دنیای مجازی روی میارم حالا می‌تونه تلگرام باشه یا وبلاگ یا اینجا ولی اکثر اوقات بعد از خوندن‌ صفحات متفاوت بیشتر زمان‌ها موسیقی هست که به دادم می‌رسه.
در واقع نمی‌دونم این موقع‌ها چه سبکی باید گوش بدم اینقدر متفاوت می‌گردم که یکیش گذر زمان رو از یادم ببره.
فراموش کنم خیلی چیزها و فردا دوباره با برنامه‌ای روبه‌رو بشم که زمان خیلی بیشتر از دسترسم نیاز داره تا عملی بشه.
چقدر این آهنگ سرد ماشینی زیباست.
  • Vincent Valantine

آرامش

۱۶
مرداد
الان یه هفته‌ای از تابستونم می‌گذره، راستش اوّلش کلی برنامه خفن اینا ریختم و شروع کردم به پیاده‌سازی که از این تابستون یک و نیم‌ماهه قد 6 ماه بکشم بیرون :))
بعدش یه لحظه دیدم که خانواده خیلی انتظار من رو می‎کشیده و من باید وقت بذارم راستش حتّی دیشب هم فرصت آهنگ گوش دادن هم نداشتم دیگه به حدی اوضاع پیش رفت که حتّی اگه صدام هم نمی‌کردند من هی حس می‌کردم دارند صدام می‌کنند و هی هدفون رو برمی‌داشتم :))
به هر حال امروز به اون نقطه تعادل رسیدم و یه جور حس آرامش برای استفاده از این تابستون نصفه‌نیمه دارم.
یه چیزی که جدیداً برام بولد شده اینه که تو این شهر هیچ دوستی ندارم؛ در واقع می‎خواستم برم شنا دیدم که پسرعموها رفتن مسافرت شاید تا آخر تابستون هم برنگردند. اینگونه شد که دیدم هیچ فردی برای اینکه همراهیم کنه نیست. (فکر کنم باید تنهایی برم) د:
خب دوست ندارم از برنامه بلند و بالای تابستونم چیز بگم چون فکر کنم اگه بگم انجامشون نمیدم :-"
این مدت هم کلی متن نوشتم ولی هیچ کدومش رو انتشار ندادم :/
الان فقط سعی کردم یه چیزی بنویسم که طلسم ننوشتنم بشکنه د:
یه مسابقه هم می‎خوام شرکت کنم که براش خیلی هیجان‌زده‌ام اگه زمان فرصت بده حتماً شرکت می‎کنم.
دیشب یه فیلم ایرانی خونه مادربزرگ دیدم؛ (من کلاً از زمان پیش‌دانشگاهی با تلویزیون خداحافظی کردم) دو نفر می‌خواستن یکی رو خفه کنند که فکر کنم قاتل خیلی سعی داشت طبیعی بازی کنه چونکه تا زنجیر رو از دور گردنش برداشت مقتول داشت نفس نفس می‌زد بند خدا اصلاً کنترل نداشت چند لحظه جلوی خودش رو بگیره تند تند نفس می‎کشید تا زنده بمونه ...
راستش اوّل فکر کردم نمرده بیهوش شده چون خیلی نفس کشیدنش مشخص بود.
حالا که صحبت از فیلم شد بگم این روزها همچنان همه گیم‌ آف ترونز می‌بینند. من اوّاخر دبیرستان یا اوّیل دبیرستان بود در مورد این فیلم خوندم و خب اونموقع خیلی تو ذوقم خورد از نقدی که نوشته بودند. در واقع برای جذب اوّلیه بیننده از چیزهای جنسی استفاده کرده بود فکر کنم این روند بعد از جذب اوّلیه قطع میشه ولی به هر حال تو ذوقم زد.
حالا آهنگ‌هاش رو استفاده می‌کنیم د: 
یه تیکه هم از همون قسمت‌های اوّلیه دیدم از یه شخصیتی خیلی خوشم اومد اینطور که از دوستام پرسیدم اون شخص کی بود بهم گفتن اینه


نمی‌دونم تا الان زنده هست یا نه کسی هم برام spoil نکنه لطفاً د:  ولی من خیلی ازش خوشم اومد قشنگ همون تیکه رو که دیدم ازش سیاست می‌بارید. هی راه می‌رفت هی سیاست می‌بارید هی سیاست می‌بارید :))
در کل خیلی تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم اگه روزی بخوام سریال رو ببینم فقط به خاطر این شخصه :-"
ببخشید این پست هیچ چارچوب مشخصی نداشت.
  • Vincent Valantine

سلام

راستش ترم هنوز تمام نشده ...

یه پروژه دیگه باقی مونده ...

استاد گفته تا فردا یه اسم برای موضوع سمینار ذارم که عامه پسند باشه یه جورایی باری همه قابل درک باشه 

یه چیز نشد.

عنوانم 2 خط هست (جداسازی کور منابع مالتی مودال از دیدگاه تئوری اطّلاعات :)) )

حالا من اینو چطوری قابل فهم کنم؟


خلاصه مطلب اینطوریه:

فرض کنید توی یه اتاق 5 نفر دارند صحبت می‌کنند حالا ما 5 یا بیشتر میکروفون داریم که صدای این افراد رو ضبط می‌کنه هدف اینه که بشه صدای این افراد رو از هم دیگه جدا کرد.

حالا چون کار سختیه از ویدیو ضبط شده هم استفاده می‌کنیم که با کمک ویدیو بتونیم پردازش صوت رو انجام بدیم(اینکه هم از صدا و هم تصویر استفاده می‌شه یعنی از چند مودالیتی داریم استفاده می‌کنیم)

این مسئله روش کار شده قبلاً و مقالات متعددی هم هست حالا برنامه اینه که با کمک یه مبحثی به نام تئوری اطّلاعات بشه این الگوریتم‌ها رو بهبود داد که کاریش نداریم ...

من موندم به پروژه فکر کنم یا تا فردا صبح یه اسم از خودم در بیارم :|

کسی اسمی پیشنهاد داره؟


اصلاً تو اسم از تئوری اطّلاعات هم استفاده نشد نشد :| 



(نظرات بدون تایید هست لطفا پیشنهاد بدید)

  • Vincent Valantine