میدونی امیرحسینی که شبها بیدار میمونه رو دوست ندارم.
اونی رو دوست دارم که هر روز 6 صبح بیدار میشه. با این حال خب همیشه نمیشه اونطور که دوست داری روحیات خودت رو حفظ کنی.
قطعاً هم ساعت 2:30 بامداد که دارم این متن رو مینویسم ذهنم درگیرش نبوده ولی خب فکر میکنم که نوشتن کمک میکنه فکرم از چیزهای دیگه پرت بشه:
2 سال پیش تو یه محلهی خیلی فقیرنشین تهران حضور داشتم و خب خیلی وضع معیشتشون دردناک بودش ولی خب یه روز چیزی دیدم که سرم سوت کشید؛ تو اون محلهی خیلی کوچیک دیدم که خونهی افراد افغانیتبار از خونهی بقیه خانوادهها جدا و یه مقدار پرت هستش. وقتی که جویا علّت شدم اون فردی که به منطقه اشراف داشت بهم گفت که اینا چون افغانی هستند از خودشون جداشون کردند و علتش چیزی جز نژادپرستی نیست.
خیلی برام عجیب بود در واقع انتظار داشتم که تو اون محیط که سختی بیداد میکنه همدلی بیشتر باشه و از این کلیشههای بیمعنی بدور باشند.
ولی خب به این مردم یاد داده نشده که باهام بودن چقدر میتونه اوضاع رو بهتر کنه؛ اینکه تو سختیها و مشکلات با چیزهای بیارزش بخوای فخر فروشی کنی ناپسند و بچّهگانه هستش.
بچّهگانه هستش که خیلی از ایرانیها از عربها بدشون میاد و با خیالبافی خودشون رو صاحب اندیشه، فرهنگ میدونند و عربها رو آدمهایی بیدانش و بیفرهنگ این دشمنیهای مسخره که خیلی بهتآور طولانی شدند.
این یه مثال کلیش هست و خب بنظرم اگه یکی میخواد از همه این چیزهای فرومایه بدور باشه باید یاد بگیره که از خودش شروع کنه.
چطوری از خودش شروع کنه؟
وقتی که توی دانشگاه نکتهی مهمی در مورد درس یا امتحان دونستی اون رو از همه قایم نکن، یاد بده به دیگران. یاد بده و اجازه بده بقیه هم در کنارت رشد کنند. دنبال این نباش که به هر قیمتی بهترین جمع باشی. دانشگاه میتونه اولین جامعه کوچیک سختی باشه که توش نقش مستقل خودت رو ایفا کنی. شاید خیلی از شما تشنه بهترین شدن و ایدهآل گرا باشید ولی خب واقعیت اینه که میتونید به دیگران کمک کنید و در عین حال همه پیشرفت کنید و باز هم جز بهترینها شد.
ممکنه زمانی پیش بیاد که شب امتحان از شما سوالی پرسیده میشه و شما هم میدونی احتمالاً سوال امتحانیه و شخص سوال کننده رقیبته. دلت رو صاف کن و بهش پاسخ رو توضیح بده.
کمکم آدم یاد میگیره که موقعیت درسی، مالی، اجتماعی باعث این نشه که خودش رو از دیگران جدا کنه. هرچی بیشتر کمک کنه حس خوشحالی، خوشبختی بیشتری خواهی داشت هرچی بیشتر ببخشی حس خوشبختی بیشتری خواهی داشت.
و اگه قرار باشه آدمها رو بر اساس موقعیت مالی، اجتماعی قالببندی بشند یا اینکه میزان نزدیکی هر فرد بر اساس مقدار سوددهی در زندگی شخصی باشه یا اینکه فکر و ذکر آدم این باشه که بخواد کلاه خودشو بچسبه که باد نبره و به هر کار ناشایستی بهانه پیشرفت بشه و با نقاب زرنگی وجدان رو فریب بده تهش چه اونی که وضعش نسبی خوبه چه اونی که بده در برزخ بزرگتری گیر میکنند به اسم شهر، کشور یا خاورمیانه.