خودکشی
سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ
اگه فکر میکنید که تمام افراد دور و بر شما که حرکت میکنند غذا میخورند و تمام علائم حیاتیشون عادی هست زنده هستند باید بگم در اشتباهید.شما فقط مردههای متحرک رو تماشا میکنید.
مرگ خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو بکنید میتونه سراغ خیلیها بیاد خیلیها کشته میشند و خیلیها هم خودکشی میکنند حالا هرکس به شیوه خودش خودکشی میکنه.
البته این شیوه خودکشی مثل اون حالتی از خودکشی که باعث میشه جان از بدن جدا بشه نیست و شاید هم اونقدر منفور نباشه چون لزوماً دست از حرکت کردن نمیکشه و واسه خیلی چیزهای دیگه ممکنه تلاش کنه امّا واسه دل خودش و آرزوهاش تلاش نمیکنه.
مرگ آرزوها ممکنه تدریجی باشه آروم آروم ببینی که نه تو مسیری هستی که قرار بود و نه اون آرزوها دست یافتنی ؛ آروم آروم خودت متقاعد میشی که اون آرزوها دیگه دست یافتنی نیستند و باید در مسیر دیگه قدم برداری یا مرگ آرزوها ممکنه خیلی سریع باشه ، خیلی سریع.
واسه من رسیدن به این نقطه شاید خیلی سریع بود نمیدونم شاید هم تدریجی بود و خودم نمیدیدم پارسال یک 15 ، 2تا 14 و یک 13 رفت تو کارنامهای که رقابتش صدمی بود اونم به خاطر خیلی دلیلهای مسخره مثلاً اینقدر استرس داشته باشی یک سوال از 4تا سوال رو درست نخونده باشی که الف و ب داره سوالی که 10 تا نمونش حل کردی و بلدی و 5 نمره بپره هوا به همین سادگی... یا اینکه امتحان استاد اینقدر برات ساده باشه تو 45 دقیقه تمامش کنی و 45 دقیقه هم برگه رو چک کنی امتحانی که واسه همه آسون بود و بعدش هم جوابات با بقیه یکی هست نمره حل تمرینت از 4 نمره 4.5 هست و 0.5 نمرههم پیش استاد داری امّا در نهایت میبینی 14 یعنی از میان ترم منفی گرفتی!! و همچین نمره مشابهی از همون استاد تو ترم بعدش در صورتی که خیلیهای دیگه بالا شدن و از رفتارهای استاد حس میکنی که از تو بدش میاد ، رفتی پای تخته سوال امتیازی حل کردی غیبت نداشتی میاد میگه تو غیبت نداشتی؟ میگم نه میگه مطمئنی؟ میگم آره میگه پای تخته که نیومدی میگم چرا اومدم میگه مطمئنی؟ میگم آره
میگه کدوم سوال؟ منم توضیح دادم در صورتی که واسه بقیه اینطور نبود. و همینطور تحقیرهای ناشی از اشتباهات ساده سر کلاس که من رو از میز اوّل به میز آخر کشوند. یا استادی که سر جلسه امتحان میاد میگه خط خوردگی یه نمره کم میشه سوالها رو جابهجا جواب بدی یک نمره کم میشه (یعنی اگه به جای 1 2 3 4 اینطوری جواب بدی 3 2 4 1) و ...
همه اینا باعث میشه زمین بخوری امّا میگی جا نزن هنوز واسه مرگ آرزوها زوده هنوز هم میتونی
تا اینکه این ترم بین دوراهی کنکور و درس گیر میکنی کنکور رو انتخاب میکنی و افت معدل رو میپذیری یه اشتباه میکنی که دیر واسه درس دانشگاه شروع میکنی و به درسها نمیرسی سر جلسه امتحان برای اوّلین بار درخواست تقلب میدی و از ناشی گری تو استاد میفهمه هرچند که تقلب نکردی و استاد هم برگهها رو نگرفت و اصلاً سر جلسه به روی خودش نیاورده و فقط مراقب بوده که تقلب نکنی تو هم نمیدونی استاد میدونه میخوای تقلب کنی البته خدارو شکر تقلب صورت نگرفت و اتّفاقی نیافتاد امّا نمرت خیلی بد میشه و استاد بقیه درسهایی که باهاش داری رو هم کم میده با این وجود میگی ، اشتباه کردی و بپذیرش واسه امتحان بعدی بخون و میخونی و آماده میشی و حتّی صبح زود بیدار میشی و 2دور اون سوالی که مهمه رو دوره میکنی و مشابهش میاد تو امتحان 75از 100 تا رو مینویسی و میگی با غلط محاسباتی احتمالی 60 از 100 12تا15 میشی امّا میبینی 2از 20 شدی با هیچ منطقی جور در نمیاد سوالهایی که مشابهش رو روز قبل حل کردی اینقدر کم بگیری درسته روز امتحان حالم خیلی بد بود و وضعیت جسمیم قوز بالا قوز بود امّا یادم نمیاد که اینقدر خراب کرده باشم.
خب من زمین خورده بودم و الان یه وزنه خیلی سنگینتر گذاشتن روم که بلند نشم
دیگه به همون مرحله خودکشی میرسی حالا هرچند دوستان از اون پایین داد بزنند که خودتو از اون ساختمان به پایین پرت نکن.
اصلاً میدونید چیه بیش ار هرکس خودم دوست دارم که خودم رو از ساختمون پرت نکنم پایین ، خودکشی به این آسونیها هم نیست.
دیگه خیلی چیزا بیمعنی میشه تعریفهایی که استادها طی ترمهای گذشته ازت کردن راهحلهایی که باعث میشد دیگران تحسینت کنند و یا حتّی اون راهحلهایی که تعجّب میکنی از کجا به ذهنم رسید.
دوست نداری مرگ روحی خودت رو رقم بزنی 100 بار به خودت میگی بسه پاشو برگرد سر درس و زندگیت هنوزم میتونی بلند شی و شانس داری ، خودتو ننداز پایین ، از اون پایین همه میگن منصرف شو امّا برگشتن از اون لبه ساختمون سخته
من حتّی الانم که مینویسم نمیدونم دقیقاً میخوام کنکور بدم یا برم سربازی و اون زندگی بیرنگ.
دلم میخواد وقتی نوشته تمام شد پاشم برم درس بخونم امّا ممکنه مثل خیلی اون نوشتههای انتشار نیافته تهش اینم انتشار پیدا نکنه یا انتشار پیدا کنه و من سر درس نباشم.
من اعتقاد داشتم یه اسب نباید اهلی باشه ، اگه اهلی شد دیگه مهم نیست اسب سلطنتی انگلیس باشه یا اسب باربر یه مزرعه .
امّا الان حس میکنم وحشیترین اسبها هم ممکنه اهلی بشند.
دوستان لطف دارند که میگن خودتو از اون ساختمون پرت نکن ازشون متشکرم که بفکرمند.
صمیمانه ممنون.
البته اونا نمیدونند که زمانهایی بوده که من در حد فکر به اون ساختمون واقعی هم فکر کردم البته در حد فکر
بهمون گفتن که خودکشی جانی مال آدمهای ضعیف هست که نمیتونند تو زندگیشون بجنگند.
بنظرم درست گفتن.
امّا خودکشی روحی فقط روحت رو کشتی و واسه خیلی چیزای و افراد دیگه میجنگی.
جنسش اونطورها نیست که همه سرزنشت کنند.
نمیدنم چرا و نمیدونم چرا و نمیدونم چرا چی شد که من فیلم Cinderella man رو روز قبلی که بیام خونه دیدم اصلاً قرار نبود فیلم ببینم ساعت یک نصفه شب هم که خواستم ببینم قصد دیدن یه فیلمی که نیازی نباشه به هیچ چیز فکر کنم رو گرفته بودم یه فیلمی که فقط وقتم رو بگذرونه و یکم باهاش بخندم فیلمهایی مثل ant man یا هر فیلم ابرقهرمانی دیگه به هر حال همینطوری به ذهن من خطور کرد بیا این فیلم رو ببین و اون فیلم رو دیدم.
شاید انگار از قبل مشخّص شده باشه من قراره یه راست محکم بخورم نقش بر زمین شم و داور شروع کنه به شمردن دوستان از اونور داد بزنند پاشو پاشو و من نمیدونم میتونم پاشم یا نه مثل این میمونه که یک شُک الکتیریکی به مغزت داده باشند اگه هوشیار باشی میتونی پاشی امّا در حالی که درست نمیبینی پاشدن خیلی سخته.
وقتی فیلم رو میبینی دیگه براتون مهم نیست که James J. Braddock به هدفش میرسه یا نه ، تو اون رو قهرمان دونستی ، حالا هرجور میخواد فیلمی که بر اساس واقعیت هست ادامه پیدا کنه.
بهتره از اوناییش نباشم که به دیگران امید میدم و ازشون تلاش میخوام امّا خودم خودکشی کنم.
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
از مؤمنان رادمردانی هستند (که) آنچه را با خدا بر آن پیمان بستهاند راست آمدند. پس برخی از آنان به نیازشان رسیدند و برخی از آنان در (همین) انتظارند و هرگز (پیمان خود را) هیچگونه تبدیلی نکردند.
سوره مبارک احزاب آیه 23
نوشتن این پست خیلی طول کشید چون خیلی فکر میکردم.
و البته سنت شکنی کردم و طولانی نوشتم.
- ۹۴/۱۱/۰۶
- ۳۶۲ نمایش