پراکنده نویسی
این روزها یک مقدار زیادی حواسم پرته یا تو فکر فرو میرم که باعث شده چند جای دستم رو با چاقو زخمی کنم. تو دانشگاه هم طبق عادت چند ساله اومدم در رو برای افراد پشت سرم نگه داشتم رد شند بعدش اینقدر گیج زدم در رو زود ول کردم قشنگ برگشت خورد به طرف حالا یک ساعت عذرخواهی کردن ؛ توی امتحانها هم که انگار یه گیج و منگ درس نخونده هستم نه یه یارویی که برای امتحان چندین بار جزوه رو قورت داده(فکر کنم توی شیوه مطالعهام هم تغییر ایجاد کنم)
2 روز پیش توی سرسرای دانشگاه برترین پروژههای کارشناسی رو به نمایش گذاشته بودند و توضیح میدادند من یه دور زدم و بعدش رفتم یه موضوع که از همش جالبتر بود رو توضیح گوش دادم طرف یه خانوم سختافزار بودش و پروژهی خیلی خفنی داشت سال ورودی کارشناسیش با من یکی بود.
و با تمام وجود درک کردم که دانشگاههای تهران چقدر بهترند واسه کارشناسی و ...
با تمام وجود حس میکردم که 4 سال از عمرم تلف شده و دیروز و امروزم هم به فنا دادم.
الان نسبت به بقیه هم کلاسیهام استاد راهنما و استاد مشاور بهتر انتخاب کردم و شرایط بهتری برام فراهم شده دوست ندارم شرایط رو خراب کنم.
- ۹۵/۰۹/۱۸
- ۱۹۸ نمایش