رو که نیست سنگ پای قزوینه
سر یکی از درسها همکلاسی محترم گفتند که بیا هم گروه شیم و ...
منم گفتم ترم اوّلی نیام روش رو زمین بندازم و قبول کردم در صورتی که گزینههای خیلی بهتری داشتم بعدش حالا 2 هفته گذشته و هرکس هم از ما پرسید گفتیم با ایشونیم و ایشون هم تا هفته پیش داشتم واسه پروژه باهاش هماهنگ میکردم الان که 3 روز مونده به تحویل موضوع پروژه به استاد ، بهم گفتش که با یکی دیگه همگروه شده
خیلی ساده خیلی راحت
منم هیچی نگفتم و به رو خودم نیاوردم بعدش امشب میخوام تمرین بنویسم و شدیداً توی وقت کم خودم موندم زنگ زده گفته بیا پیشم دلم گرفته منم جوری که بهش برنخوره پیچوندمش امّا خودش اومده پیشم
حالا من باز مهمان نوازی رو تا اونجا که تونستم به جا آوردم ولی به من چه هُم سیک شدی برو پیش یه نفر که نپیچونده باشیش
امیدوارم خودش فهمیده باشه درس دومی که باز خودش گفته همگروهی بشیم ، همگروهی شدنمون منتفی شده و دنبال یه نفر دیگه باید باشه چون دیگه من به هیچ وجه باهاش قرار نیست همگروهی بشم و قرار نیست هم بهش این رو اطّلاع بدم خودش دیگه باید فهمیده باشه :|
----------------------------------------------------
بعدا نوشت :
امروز گفت واسه اون یکی درس یه کاریش بکن (پروژه اون یکی درس) منم خیلی رک گفتم دیگه همگروه نیستیم
- ۹۵/۰۹/۲۰
- ۲۸۳ نمایش
بعضیا انگار شعور ندارن!