نمایشگاه کتاب
دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۳۹ ق.ظ
وقتی تهران قبول شدم یکی از خوشحالیهام این بودش که میتونم نمایشگاه کتاب تهران رو برم.
صبر کردیم صبر کردیم تا موقعاش برسه.
روزی که میخواستم بن بگیرم دیدم گفته یا شناسنامه جدید یا کارت ملی که من کارت ملیم گم شده و شناسنامهام قدیمیه. هیچی دیگه دنبال ملّت افتادیم کهاگه بن نمیخواند من بگیرم.
هماتاقیها که گفتند میخوایم ، بچّههای اتاق دیگه هم گفتند که میخوایم بگیریم بعد بریم نقدش کنیم و خلاصحه هرکس یه بهانهای میاورد.
به طور اتّفاقی یکی از دوستان گفتش که نمیخواد اگه من میخوام بگیرمش منم خوشحال قبول کردم ؛ هرچند که گزینههای دیگهای واسه رو زدن داشتم ولی گفتم نقد رو با نسیه عوض نکنم.
روز اوّل گفت یادم رفته باید یاد آوری میگردی روز دوم هر یک ساعت یک بار یادآوری کردم و روز سوم آخر شب تازه برای من اقدام کرد که بنها تمام شده بود. و ابراز ناراحتی و عذرخواهی ؛ خب من که به روش نیاوردم و گفتم اشکال نداره و این حرفا.
شاید برای اون این نمایشگاه و خرید کتاب زیاد حتّی بدون تخفیف عادی باشه ولی برای من خیلی مهم بود.
هم اتاقیهای گرامی هم بن نخریدند و انگار فقط میخواستند به من نداده باشند. حالا من هر رویدادی که میشه بهشون اطّلاع میدم یا تخفیف اسنپ و تپسی بهشون دادم.
============================
بعدا نوشت :
من امروز صبح یه تخفیف برای خرید یه کالا بخوردم بعدش گفتم من که دیگه بن نگرفتم پس بیام این رو بخرم مناسب هم هست.
بعدش خریدیم دیگه.
ظهر یه دفعه گفتن که تمدید شده و من اینقدر حول شدم که درجا بن رو گرفتم و میشه گفت :
نمایشگاه من دارم میام
نکتهی جالب ماجرا اینه اگه من بن گرفته بودم عمرا امروز خرید اضافی میکردم و الان یه جورایی بیپول شدم :))
زندگی است دیگر :))
- ۹۶/۰۲/۰۴
- ۲۲۵ نمایش