روزهای خوابگاهی و کشف کانتری
این پست فقط یه سری حرفهای معمول این روزهامه
راستش خیلی وقته که دوست داشتم یه ماوس مخصوص بازی بگیرم ولی صبر میکردم.
طلسم همین چند وقت پیش شکسته شد.
مناسب گرفتمش و بغیر از طراحیش که بقول دوستم شبیه ماشین بتمن هست وقتی وصلش میکنم رنگ رنگی میشه
اینجا میشه فیلمش دید.
خب حس خوبی بهم منتقل میکنه و باهاش کلی کانتر بازی کردم.
اوّلش بچّهها کُری میخوندند ولی کریها رو با knife پاسخ دادم :))
خب یه سوپرایز هم برای کانتر بازهاش دارم
کانتربازها میدونند این چیه
ورژن به ورژن کیفیت بهتر میشه و چن خیلی داستان غمانگیزه دوست ندارم داستان آهنگ رو تعریف کنم.
======
نمیدون چرا بعضیا که تازه خوابگاهی میشند فکر میکنند باید کثیف باشند تا کسی بهشون نگه نگاه تازه خوابگاهی رو.
کلی مسخره کردند واسه هندونه شستن.
معمولاً حافظهام بد نیست و خوب یادمه که سر هندونه قبلی یکی از بچّهها حملهور شده و وسط هندونه رو قاپیده (اون سری نبودم ولی برام تعریف کردند)
خب تا هندونه رو نصف کردیم زودتر از بقیه دستم رو حملهور کردم :))
و خب دستم بالای دستشون بود :))
اصلاً وقتش رسیده تکنولوژی کاری کنه هندونه همش وسط باشه.
یه سری روش که ما برای تقسیم داریم اینه که هر چیز رو شمارهگذاری میکنیم و هرکی یه شماره میگه و شانسی هرکس سهم خودش برمیداره
یه سری شده بود که خرما، بامیه ، پنیر و ژله داشتیم و همه بامیه میخواستیم من گرفتمش که شماره گذاری کنم.
یادم بود یکی از بچّهها همیشه آخرین شماره میگه و یکی دیگه هم پریشبش گفته بود یک همیشه بهترینه.
من بامیه رو 3 گذاشتم و حدسم برای اون دو نفر درست از آب در اومد و با شانس 50 درصد بامیه گیر من اومد :))
این آخرین تیکه هندونه هستش به خرید هندونهام امیدوار شدم :))
- ۹۶/۰۳/۲۹
- ۳۶۴ نمایش