وقتی نهال بودم
پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۶:۱۴ ب.ظ
روی سنگفرشهای مربعی پیادهرو L مانند حرکت میکردم که صدای 2 دختر بزرگ رو شنیدم که میگفتن این پسره چرا اینطوری راه میره؟ فلجه؟
برای یه پسر 5-6 ساله اونم به جثه ریز میزه من سخت بود که توی هر قدمش پاشو رو بذاره رو مربع 2تا جلویی، در واقع پاهام رو خیلی کش میآوردم و کاملاً غیرعادی میشد.
موزائیکهای درمانگاه رو بیشتر دوست داشتم چون سیاه سفید بودند؛ یه موزاییک رو که فاصله خوبی داشت انتخاب میکردم و با حرکتهای L مانند به سمتش حرکت میکردم. فکر کنم توی درمانگاه افراد خیلی بیشتری مظنون میشدند که من مشکل ذهنی یا جسمی دارم :دی به هر حال من بدون توجه به دیگران سوار بر اسب رویاهام روی زمین واقعی بودم.
از شطرنجی که از 3-4 سالگی مهرههاش رو دست میگرفتم و خیلی وقتها بدون صفحه شطرنج با مهرهها داستان سرایی میکردم و روی مبلهای خونه میچیدمشون و از جنگ تن به تن تا استراتژیهای جنگی رو بازی میکردم الان بازیهای هر چند ماه یک بار باقی مونده و قدمهای L مانند که گاهاً با موسیقی همراه میشه حالا چه روی پشتبوم ساختمون دانشکده دانشگاه کارشناسی باشه چه موزاییکهای خوابگاه (خصوصاً شب امتحان) و چه سنگ فرشهای پیادهرو تهران وقتی که یه روز خوب رو سپری کرده باشم و در حال برگشت به خوابگاه باشم.
اینقدر در افکارم غرق میشم که متوجع نیستم که چقدر غیر عادی دارم تلاش میکنم که به مربعی که از قبل نشون شده برسم. اینقدر غیرعادی هستم که سگ کنار کیوسک به من مشکوک شود و بلند پارس کند. :دی
توضیح: در شطرنج اسب به صورت L مانند حرکت میکند.
فکر کنم هنوزم نهال باشم :))
- ۹۶/۱۱/۱۹
- ۳۶۰ نمایش