فاطمه فاطمه است
دوست داشتم از زن بنویسم خصوصاً از آنهایی که آموختهاند هر نوع کفش که بپوشند نابرابریهای این زمین از بین نمیرود. امّا کلمات یاریم نمیکردند قهر کرده بودند دلم هم همراهی نمیکرد گلی که غمگین باشه گلبرگهاشو جمع میکنه و شکوفه نمیزنه.
یک بار دیگه سعی کردم بنویسم؛ قلم به کاغذ بکشم تا طرحی از زن نه لزوماً اونطوری که برام جذاب هستند بلکه با کلیتی که در توانم هست بکشم. نمیدونم چقدر درسته که پر و بال یه نوشته زخمی رو بست و سعی کرد کمکش کنه پرواز کند؛ شاید سرنوشتش این باشه که توی خونهی سکوت دل جا خوش کند امّا یک بار دیگه سعی میکنم به پروازش در بیارم شاید به دل دیگران بنشیند.
سالهای خیلی دور زمانی که زندایی هنوز بچهدار نشده بود، مادرم برایش کادو میخرید که روز زن، ما به زندایی هدیه بدهیم؛ دلش نگیره که فرزندهایش مسیر رسیدن به این دنیای فانی را گم کردهاند مادر است دیگر چشم به راه مینشیند تا فرزندش سالم برسد. در آن زمان فکر میکردم که روز مادر هست کمی که بزرگتر شدم یاد گرفتم که زن بودن در مادر بودن خلاصه نمیشه. امّا طول کشید که یاد بگیرم زن بودن نقشی نیست که برای توصیفش نیاز به نسبت فامیلی باشد. مادر بودن همسر بودن و در کل پناه دل کسی بودن با تمام سختیها و زیباییهاش همهی زن نیست. به من آموزش ندادهاند درست بشناسمشان ولی میدانم که این موجودات بیشاخ و دم با تمام تفاوتهایشان برابر با من نه برای من هستند. با تمام آرزوهای ریز و درشتی که گاه به زیبایی آرزوی سرزمین آبنبات چوبی کودکی لطیف و گاه به سان دریانوردی که میخواهد فرمانروای دریا بشود جسور. نمیدانم چطور همزمان اینقدر جسور و لطیف میشوند شاید جادوی سرّی در کار باشد که از زنی به دختری آموزش داده میشود، اگر جادوگری ایشان را باور ندارید هشدار میدهم که یاغیترین قلبها با جادوی چشمشان رام میشوند. گاهی حس میکنم که این موجودات از فضای دیگری آمدهاند و به همین خاطر است که به هر زبانی سخن بگویند قوائد گفتار زنانهشان یکسان است و عجیب که برای مردان غیرقابل تشخیص مثلاً وقتی من ظهر روز زن با مادرم تماس گرفتم که روز رو بهش تبریک بگم در پاسخ سلام من اولین چیزی که گفت: سلام ساعت خواب!!! منظورش این بود الان وقته تبریک گفتنه؟ من از صبح منتظر تماست بودم چرا زودتر زنگ نزدی؟ یا وقتی که دختری میپرسه بنظرت اون دختره خوشگله؟ منظورش اینه که اون دختره از من خوشگلتره؟ یا وقتی میگن هرجور راحتی یعنی داری تصمیم اشتباهی میگیری که من رو به شدت عصبانی میکنه!
فکر کنم که وقتش رسیده است که نه جادوگر بخوانمشان، نه دریانورد و نه موجود فضایی بلکه او را با تمام ویژگیهای منحصر به فردش زن بنامم.
- ۹۶/۱۲/۲۶
- ۲۰۷ نمایش