Dead poets society
Dead poets society
1989
میشنوی؟ صدای لحظهها را میشنوی؟ بازدم نفسهای مرگ بر گردنت سنگینی نمیکند؟ مو به تن من که سیخ میشود. هر کسی پیمانهای دارد که مرگ در حال نوشیدن آن است. بله ما در حال تمام شدن هستیم و خود باید تصمیم بگیریم که چه از این دنیا میخواهیم. طریقهی راه رفتن در مسیر زندگی آنقدرا هم مهم نیست. مهم اینه که از مسیر لذت ببری. ممکن است زمین بخوری یا پرچم موفقیت را به اهتزاز در بیاوری. میزان نحوه تلاش شما برای آرزوها و قدری شانس است. به هر حال به یاد بسپارید که شما را با قضاوت دیگران در قبر نمیگذارند. شما نمیتوانید با مرگ برقصید امّا اگر مایل به ادامه مسیر نیستید میتوانید با ظرفی که با کارهای بیهوده، دنبال نکردن آرزوها و ریسکهای نکرده تزیین شده است! شام میل کنید!
از نظر من متن بالا بیانگر پیام فیلم هستش. در خصوص فیلم میتونم بگم که فیلمنامهی قشنگی داره و اگر از نعمت یک معلم ادبیات خوب در دبیرستان بهرمند شده باشید این فیلم میتونه خاطرات اون دوران رو برای شما زنده کنه. بازی بازیگرها خیلی چنگی به دل نمیزنه بیشتر اتفاقات توی فیلم و دیالوگهای قشنگش هست که آدم رو پای فیلم میخکوب میکنه.
2تا از دیالوگهایی که از فیلم خیلی دوست داشتم:
"We don't read and write poetry because it's cute. We read and write poetry because we are members of the human race, and the human race is filled with passion. Medicine, law, business, engineering, these are noble pursuits and necessary to sustain life. But poetry, beauty, romance, love, these are what we stay alive for."
“So avoid using the word 'very' because it's lazy. A man is not very tired, he is exhausted. Don't use very sad, use morose. Language was invented for one reason, boys - to woo women - and, in that endeavor, laziness will not do.
- ۹۸/۰۶/۲۶
- ۳۸۴ نمایش
الآن که دقت کردم فهمیدم منظورت از تضاد چیه:))
نه بازم انگار در تضاد نیست. این شعر بنظرم داره میگه اون چیزی که بدست آوردم، پیامد تصمیم متفاوت بودنم از بقیه بود. اون متن تو هم یه چیزی میگه در تضاد نیست با این، تقریباً نامربوطه مووضوع اصلیشون.