خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

نطفه شیطان

چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۴۱ ب.ظ

خواهر آمریکایی من چند سال پیش می‌گفت که تو پسر خوبی هستی شاید در آینده تغییر کنی و زنت رو کتک بزنی ولی بهت امیدوار هستم که اینطور نشه و بنظر میاد یک همسر و یک پدر خوب می‌شی.  چند سال پیش برای من غیر قابل هضم بود که چرا حالا من باید زنم رو کتک بزنم؟ خاطرم هست که همان زمان هم با خواهر آمریکایی کلی مخالفت کردم که نه بابا من آزارم به یه مورچه هم نمی‌رسه ولی خب خواهر 50 ساله من تجربه خیلی بالاتری در سرزمین آزادی‌ها بدست آورده بود. می‌دونی بنظرم حق داشت که هر چیزی را پیشبینی کنه در واقع بر این باور هستم که اعتماد بیش از حد به خود افیون رفتارها است. وقتی آدم یک عمل شنیع را از خودش خیلی دور بدونه و حواسش نباشه که طی زمان و رخدادهای متفاوت شخصیتش چه زخم‌هایی بر می‌داره آرام آرام مغزش بیمار می‌شود اما علائم خود را نشان نمی‌دهند ناگهان متوجه می‌شویم که مغز قادر به نفس کشیدن نیست! اعمالی از آن سر می‌زند که باورش غیر ممکن است. خواه کتک زدن همسر باشد، خواه خیانت، خواه تجاوز! اگر مراقب خود نباشیم ممکن است بیمار شویم! فکر نمی‌کنم که همه انسان‌هایی که این اعمال از آن‌ها سر می‌زد همچین سرنوشتی را برای خود پیشبینی می‌کردند. باید مراقب بود که بذر سیاه عقده‌ای در نهاد انسان کاشته نشود، سرکش نشویم و اجازه ندیم که قدرت‌هایی که اجتماع به ما می‌دهد ما را مست کند. خود برتر بینی، قائل نشدن ارزش متقابل برای دیگران همگی می‌توانند منشا یک فاجعه شوند.

من در مرحله‌ی شناسایی بذرهایی سیاهی هستم که ناخواسته در من کاشته شده. در اجتماع خام بودم، اشتباه اعتماد کردم، به زنگ خطرها توجه نکردم و ... 

نمی‌دانم چطور قرار است خود را درمان کنم ولی همینکه از مرحله هضم شکسته شدن به مرحله شناسایی عوارض رخ داده پرداختم یک قدم رو به جلو هست. امیدوارم که راه حلی هم پیدا بشه.

 

توضیح: با خواهر آمریکایی در یک بازی استراتژیک آشنا شدم و همدیگر را خواهر و برادر صدا می‌کنیم.

  • Vincent Valantine

نظرات (۲)

چقدر دردناک بوداین متن:(اما خب حقیقت همینه..

مطمئنا به مرحله ی فهمیدن راهش ویا حتی گذشتن هم میرسید

اگرخودتون هم میخواید🌹

پاسخ:
سپاس
نمی‌دونم چی بگم. باید اجازه بدم زمان بگذره و مراقب حرف‌ها و رفتارم باشم.

زخمه ناشی از اعتماد بی جا و..واقعا دردناکه:)

واثرات طولانی مدت به جامیزاره،درمن بدبینی ومحافظه کاری رو به جا گذاشته

قطعا روبه جلو قدم برمیدارید..وخیلی خوبه

اصلا انسان از بارها شکسته شدن ساخته میشه دیگه:)

همین که سعی کنیم روبه جلو پیش بریم قطعا باعث میشه

بذر های سیاهی هم به مرور از بین برن..

جامعه وادم هاش واقعا میتونن تاثیرات مخربی روی یک شخص داشته باشن

و این وسط اما مهم نیست که اونا چقدر غیر قابل اعتماد یا سواستفاده گر و‌.

هستن همیشه تو بخشش اولین نکته خوبی به روح خود آدمه..ولطف به خودمونه

پاسخ:
در خصوص لطمه دیدن از اعتماد می‌تونم این متن قدیمی و شلخته را کپی کنم!
((گاهی پیش میاد که متوجه می‌شیم که یک دوست، یک عزیزتر از جان و یا یک برادر/خواهر غیر خونی در قبال بعضی از انسان‌ها رفتارهای ناشایستی داره دونستن اینکه اون افراد لایق چنین رفتاری بودند یا نبودند هم خباثت اون فرد نزدیک به خودمون رو کتمان نمی‌کنه. اما از روی علاقه، حس نزدیکی و یا حتی عشقی که به فرد مقابلمون داریم با خودمون می‌گیم که اون فرد هرچقدر هم کارهای بدی بکنه مرز و حدود مشخصی داره و ما همان مرز هستیم!!! شاید این صحبت در خیلی از موارد درست باشه اما به این باور رسیدم که حتی اگر ما مرز اون فرد باشیم شرایط می‌تونند باعث شند که اون فرد روی ما پا بگذاره.
خودمون رو گول نزنیم.))
نمی‌دانم که این بذرها کی و چگونه از بین می‌روند هیچ راهی براشون نمی‌بینم! فقط سعی می‌کنم عادی باشم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">