بداهه نویسی 2
سعی دارم که با بداههنویسی ذهنم را قدری سبک کنم. قبلاً هنگام ورزش در دلم با خودم صحبت میکردم و سبک میشدم. خوب بود خشم، نگاههای ترسناک، نگران، همگی از دیدگاه اطرافیان مخفی بود و کسی آژرده خاطر نمیشد. امّا بعد از کشیدن 2 دندان عقل و پس از آن تصادف ورزش کردن متوقف شد. دو روز است که پیادهروی را از سر گرفتم ولی کشاله رانم له شده! امیدوارم که امروز هم بتونم پیادهروی کنم! قبل از آن اتفاقها توانستم یک چیزی در حدود یک دقیقه با سرعت 15 کیلومتر بر ساعت بدوم که برای بدن فربه من رکورد خوبی هست امیدوارم که تا آخر تابستان 1400 حداقل بتونم بین 5-10 دقیقه با این سرعت بدوم. دیشب هنگام پیادهروی سعی کردم به روی مسئله دیپلرنینگم هم فکر کنم و بعد از آن ساعت یازده شب رفتم آشپزی کردن و به طور موازی نماز دقیقه 90 خواندم. همزمان با شام خوردن کد هم زدم و یک و نیم تمام شد.البته آخراش مغزم نکشید و دو خط آخر کد را کپی کردم باید امشب بشینم آن دو خط هم خودم بنویسم. هرچی جلوتر میروم الگوریتمها سختتر میشود. الگوریتم دیشب اسمش YOLO بود. حس میکنم هرچی جلوتر میرویم نامهای الگوریتمها باحالتر میشوند. تا ساعت 2:30 اتاق مرتب کردم و ظرفها شستم اما بعدش با تمام خستگی مغزم فرمان خواب نمیداد هرچند کارهایم را انجام داده بودم اما عصبی بودم. در صفحات مختلف هرزگردی کردم تا ساعت 3 دیگر قانع شدم باید بخوابم. راستش را بخواهید لپتاپم دیشب خاموش شد و در نهایت بعد از کلی کلنجار رفتن شانسی روشن شد. وقتی روشن نمیشد میخواستم گریه کنم! رفیق طاقت بیار تو مهمترین کلید من برای خروج از کشوری! ساعت 6:20 به زور بیدار شدم و به سر کار رفتم شانس آوردم پنجشنبه هست و همکار و رئیسم آخر هفتهها نمیآیند تا ساعت 9 روی صندلی بیهوش شدم. دو همکار دیگر ساعت 9 برای تست قطعهای آمدند و از خواب پریدم حدود دو دقیقه منگ بودم و سیستم مغزم بالا نمیآمد. آنها میخواستند خود دستگاه را تست کنند و بعد از نیم ساعت که موفق نشدند رفتم کمکشان کردم. خوب است حداقل چند چیز بیفایده اینجا یاد گرفتهام! اگر میخواستم ایران بمانم باید واحد دیگهای میرفتم تا آموزشهای تخصصی ببینم که مسیر جذب شدنم آسان شود. نرفتم تا وقتم آزاد باشد. پلهای پشت سرم را خراب کردهام، ریسک بزرگی کردهام و میترسم که نشود. امیدوارم زودتر بتوانم ورزش کردن را از سر بگیرم آن موقع میتوانم سس فلفلی که خریدهام را استفاده کنم!!! بالاخره به یکی از قسمتهای محبوب آموزشم رسیدهام در واقع قرار است یاد بگیرم که چگون فیلترهای بر روی تصاویر اعمال کنم در واقع فیلتر بسازم. یک چیزی تو مایههای face app هیجان زدهام و دوست دارم به موازات درس خواندنم روی این شاخه هم کار کنم. در حقیقت دوست دارم که اپلیکیشنی بنویسم، تعجب میکنم که چرا با این همه امکانات و ضرایب از پیش محاسبه شده اپلیکیشنهای بسیار محدودی مثل face app داریم که آن هم پولی است. متاسفانه من فقط الگوریتم بلدم بنویسم و از اپلیکیشن نویسی چیزی حالیم نیست. علی هم که احتمالاً بلد است خیلی گشاد شده. دانیال هم نمیدانم چرا ازش خوشم نمیاد شاید به خاطر این باشه که بعد از اینکه درآمد 5 میلیونی در سال 97 بدست آورد خودش را گرفت! بهترین گزینه علیرضا هست هم پول مفت زیاد دارد و هم تهران خونه مجردی تنها ول میچرخه و دنبال بهانهای هست که یک کار استارتاپی بزنیم تنها مشکلش اینجاست که ارزشی است و با او قطع ارتباط کردهام. شاید بهتر بود که دوران ارشدم در دانشگاه یک دوستدختر خرخون کامپیوتری پیدا میکردم و طی این یک سال این مسیر سخت یادگیری را تنها نمیرفتم. البته در آن صورت همان وقتی که اینجا برای خودآموزی گذاشتم آنجا باید برای ناز کشیدن، کار مازاد برای هدیه خریدن و هضم فشارهای احساسی میگذاشتم او هم احتمالا اذیت میشد که من را همیشه بدون دلیلهای قابل شرح ناراحت ببیند یا اینکه بخواهد به من چیزی آموزش دهد و از کندی من در یادگیری زجر بکشد. تازه بعدش هم باید چند ماه درگیر هضم کات شدن میکردم که در این صورت اگر خوشگل نباشد کار احتمالاً آسانتر است! نمیدانم چرا ولی حدس میزنم اگر کسی کات کند ترجیح میدهد نفر بعدی بهتر باشد وگرنه یک جوری شکست خورده است و زیبایی اولین چیزی است که مقایسه میشود. اصلاً همین که از نوشتن اپلیکیشن به تحلیل روابط رسیدم یعنی بهتر که انجام ندادم. فعلا باید بگیرم خوب بخوابم تا عصر با ذهن باز مطلب را یاد بگیرم! شاید روزی درآمد دلاری هم آمد. راستی عصر هم استاد المپیاد 10-12 سال پیش ما یک دورهمی گذاشته است و گفتند من و چند نفر دیگر هم که حضور نداریم آنلاین بهشون بپیوندیم! البته بقیه افراد آنلاین در کشورهای دیگر حضور دارند. یکی از آنها در فرانسه است. حدود سه سال از من کوچیکتر است و احتمالا بعد از کارشناسی دکتری مستقیم اپلای کرده. بهش حسودیم شد ولی خب قول دادم دیگر خودم را با کسی مقایسه نکنم. از هفته اول خرداد ماه میترسم امیدوارم پیشگویی نحس من خطا باشد. راستی اصلاً چرا میخواهند با من تماس بگیرند؟ من که هیچ چیز از المپیاد بدست نیاوردم امیدوارم یادشان برود با من تماس بگیرند! از استادمان خوشم نمیآید یک آدم پوپولیسم که وجهه و تفکرات دینی دارد همچنین سعی میکند در خصوص روابط دختر و پسر نرم باشد ولی خب نمیدانم چرا تفکرات دینیاش به او یادآوری نمیکند که پول مردم را نچاپد قیمت کلاسهایش نجومی بود. خاطرم هست که کلاسهای ما را مختلط برگزار میکرد و جلسات مختلط میذاشت و بعدش که پسرها دختر بازی و دخترها پسر بازی کردند ناراحت شد :)) البته هیچ کدوم از آن افراد را برای جلسه امروز دعوت نکرده است فکر کنم هنوز هم از آنها ناراحت است.
- ۲ نظر
- ۱۶ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۲۰
- ۸۳ نمایش