که چی؟
سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۳۹ ق.ظ
راستش فکر میکرم این بار هم در آخرین پلّهها گند زدم و یه سقوط آزاد دیگه به نقطه اوّل شده بعدش دیدم ، نه خیر این سری موفّق شدم ولی خودم حالیم نبوده.
به هر حال یه زمانی اینجا اعلام کرده بودم که این بار باید بشه کاری رو انجام بدم
که بعدش با یه تراژدی رو به رو شدم
ولی به هر حال 40 روز مورد نظر هم گذشت امّا همونطور که حدس میزدم برام لطفی که باید داشته باشه رو نداره فقط فهمیدم یه کاری که همیشه نشدنی بود از پسش بر اومدم البته فکر کنم رمز موفّقیّت این بود که قبل از اینکه خودم فکرش کنم 40 روز گذشت و اگه زمان رو درست میدونستم احتمالاً متوسل به هر کاری میشدم که این سری هم موفّق نشم.
وقتی اینجا اعلام کردم میام نتیجه کار رو نشون میدم قصدم بود این پوستر رو نشون بدم که هر روز مثل یه پازل بهش یه تصویر اضافه میکردم. ولی همونطور که حدس زده میشد انگیزهای واسش نموند و این پوستر که میخواستم چاپش کنم و توی اتاقم بزنم یه تابلوی غمانگیز نیمهکاره بیش نیست.
هیچ هیچ هیچ
نه انگیزه نه اشتیاق نه رویاپردازی
میدونید؟ دوستانتون چه باشند چه نباشند چه بخواهید چه نخواهید چیزی رو توی شخصیّت شما به یادگار میگذارند حالا هرچند کوچک باشه مثل یه تیکه کلام. نفس آدم یه جوری این چیزا رو به خودش جذب میکنه.
میدونید؟ آدمهای درونگرا عموماً توی دنیای واقعی جذاب نیستند ولی همونا که توی فیلم یا انیمیشن یا داستانی میاند جذّاب میشند چونکه شخص مجبور میشه که شخصیّت داستان رو زیر نظر بگیره ، و با پیچیدگیش دستهپنجه نرم کنه و شگفتزده بشه. ولی میدونه که نمیتونه همون آدم رو توی دنیای واقعی تحمّل کنه. باید درونگرا باشی تا رفتارها برات کاملاً عادی باشه و جذابیتش از روی فهمیدنش باشه و بخشی از خودت رو توی بخشی از اون ببینی.
میدونید؟ چیزی که الان من رو به جلو میبره فقط تعهدی هست که به خاطر گند ترم پیش به اندک آدمهایی حس میکنم. و نمیخوام اجازه بدم توقف چند روزه به یک هفته برسه. و وقت نیست.
لجباز ، جنگنده بیهدف
=============
تعهدی ندارید که وقتی متنی رو متوجه نمیشید کامنت بذارید.
- ۹۵/۱۲/۱۷
- ۳۲۱ نمایش