خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

خودکشی

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ
اگه فکر می‎کنید که تمام افراد دور و بر شما که حرکت می‎کنند غذا می‎خورند و تمام علائم حیاتیشون عادی هست زنده هستند باید بگم در اشتباهید.شما فقط مرده‎های متحرک رو تماشا می‎کنید.
مرگ خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو بکنید می‎تونه سراغ خیلی‎ها بیاد خیلی‎ها کشته می‎شند و خیلی‎ها هم خودکشی می‎کنند حالا هرکس به شیوه خودش خودکشی می‎کنه.
البته این شیوه خودکشی مثل اون حالتی از خودکشی که باعث می‎شه جان از بدن جدا بشه نیست و شاید هم اونقدر منفور نباشه چون لزوماً دست از حرکت کردن نمی‎کشه و واسه خیلی چیزهای دیگه ممکنه تلاش کنه امّا واسه دل خودش و آرزوهاش تلاش نمی‎کنه.
مرگ آرزوها ممکنه تدریجی باشه آروم آروم ببینی که نه تو مسیری هستی که قرار بود و نه اون آرزوها دست یافتنی ؛ آروم آروم خودت متقاعد می‎شی که اون آرزوها دیگه دست یافتنی نیستند و باید در مسیر دیگه قدم برداری یا مرگ آرزوها ممکنه خیلی سریع باشه ، خیلی سریع.
واسه من رسیدن به این نقطه شاید خیلی سریع بود نمی‎دونم شاید هم تدریجی بود و خودم نمی‎دیدم پارسال یک 15 ، 2تا 14 و یک 13 رفت تو کارنامه‌ای که رقابتش صدمی بود اونم به خاطر خیلی دلیل‎های مسخره مثلاً اینقدر استرس داشته باشی یک سوال از 4تا سوال رو درست نخونده باشی که الف و ب داره سوالی که 10 تا نمونش حل کردی و بلدی و 5 نمره بپره هوا به همین سادگی... یا اینکه امتحان استاد اینقدر برات ساده باشه تو 45 دقیقه تمامش کنی و 45 دقیقه هم برگه رو چک کنی امتحانی که واسه همه آسون بود و بعدش هم جوابات با بقیه یکی هست نمره حل تمرینت از 4 نمره 4.5 هست و 0.5 نمرههم پیش استاد داری امّا در نهایت می‎بینی 14 یعنی از میان ترم منفی گرفتی!! و همچین نمره مشابهی از همون استاد تو ترم بعدش در صورتی که خیلی‎های دیگه بالا شدن و از رفتارهای استاد حس می‎کنی که از تو بدش میاد ، رفتی پای تخته سوال امتیازی حل کردی غیبت نداشتی میاد می‎گه تو غیبت نداشتی؟ می‎گم نه می‎گه مطمئنی؟ می‎گم آره می‎گه پای تخته که نیومدی می‎گم چرا اومدم می‎گه مطمئنی؟ می‎گم آره 
می‎گه کدوم سوال؟ منم توضیح دادم در صورتی که واسه بقیه اینطور نبود. و همینطور تحقیرهای ناشی از اشتباهات ساده سر کلاس که من رو از میز اوّل به میز آخر کشوند. یا استادی که سر جلسه امتحان میاد می‎گه خط خوردگی یه نمره کم می‎شه سوال‎ها رو جابه‎جا جواب بدی یک نمره کم می‎شه (یعنی اگه به جای 1 2 3 4 اینطوری جواب بدی 3 2 4 1) و ...
همه اینا باعث می‎شه زمین بخوری امّا می‎گی جا نزن هنوز واسه مرگ آرزوها زوده هنوز هم می‎تونی
تا اینکه این ترم بین دوراهی کنکور و درس گیر می‎کنی کنکور رو انتخاب می‎کنی و افت معدل رو می‎پذیری یه اشتباه می‎کنی که دیر واسه درس دانشگاه شروع می‎کنی و به درس‎ها نمی‎رسی سر جلسه امتحان برای اوّلین بار درخواست تقلب می‎دی و از ناشی گری تو استاد می‎فهمه هرچند که تقلب نکردی و استاد هم برگه‎ها رو نگرفت و اصلاً سر جلسه به روی خودش نیاورده و فقط مراقب بوده که تقلب نکنی تو هم نمی‌دونی استاد می‎دونه می‎خوای تقلب کنی البته خدارو شکر تقلب صورت نگرفت و اتّفاقی نیافتاد امّا نمرت خیلی بد می‎شه و استاد بقیه درس‎هایی که باهاش داری رو هم کم می‎ده با این وجود می‎گی ، اشتباه کردی و بپذیرش واسه امتحان بعدی بخون و می‎خونی و آماده می‎شی و حتّی صبح زود بیدار می‎شی و 2دور اون سوالی که مهمه رو دوره می‎کنی و مشابهش میاد تو امتحان 75از 100 تا رو می‎نویسی و می‎گی با غلط محاسباتی احتمالی 60 از 100 12تا15 می‎شی امّا می‎بینی 2از 20 شدی با هیچ منطقی جور در نمیاد سوال‎هایی که مشابهش رو روز قبل حل کردی اینقدر کم بگیری درسته روز امتحان حالم خیلی بد بود و وضعیت جسمیم قوز بالا قوز بود امّا یادم نمیاد که اینقدر خراب کرده باشم.
خب من زمین خورده بودم و الان یه وزنه خیلی سنگین‌تر گذاشتن روم که بلند نشم 
دیگه به همون مرحله خودکشی می‎رسی حالا هرچند دوستان از اون پایین داد بزنند که خودتو از اون ساختمان به پایین پرت نکن.
اصلاً می‎دونید چیه بیش ار هرکس خودم دوست دارم که خودم رو از ساختمون پرت نکنم پایین ، خودکشی به این آسونی‌ها هم نیست.
دیگه خیلی چیزا بی‎معنی می‎شه تعریف‎هایی که استادها طی ترم‎های گذشته ازت کردن راه‎حل‎هایی که باعث می‎شد دیگران تحسینت کنند و یا حتّی اون راه‎حل‎هایی که تعجّب می‎کنی از کجا به ذهنم رسید.
دوست نداری مرگ روحی خودت رو رقم بزنی 100 بار به خودت می‎گی بسه پاشو برگرد سر درس و زندگیت هنوزم می‎تونی بلند شی و شانس داری ، خودتو ننداز پایین ، از اون پایین همه می‎گن منصرف شو امّا برگشتن از اون لبه ساختمون سخته 
من حتّی الانم که می‎نویسم نمی‎دونم دقیقاً می‎خوام کنکور بدم یا برم سربازی و اون زندگی بی‎رنگ.
دلم می‎خواد وقتی نوشته تمام شد پاشم برم درس بخونم امّا ممکنه مثل خیلی اون نوشته‎های انتشار نیافته تهش اینم انتشار پیدا نکنه یا انتشار پیدا کنه و من سر درس نباشم.
من اعتقاد داشتم یه اسب نباید اهلی باشه ، اگه اهلی شد دیگه مهم نیست اسب سلطنتی انگلیس باشه یا اسب باربر یه مزرعه .
امّا الان حس می‎کنم وحشی‎ترین اسب‎ها هم ممکنه اهلی بشند.
دوستان لطف دارند که می‎گن خودتو از اون ساختمون پرت نکن ازشون متشکرم که بفکرمند.
صمیمانه ممنون.
البته اونا نمی‎دونند که زمان‎هایی بوده که من در حد فکر به اون ساختمون واقعی هم فکر کردم البته در حد فکر
بهمون گفتن که خودکشی جانی مال آدم‎های ضعیف هست که نمی‎تونند تو زندگیشون بجنگند.
بنظرم درست گفتن.
امّا خودکشی روحی فقط روحت رو کشتی و واسه خیلی چیزای و افراد دیگه می‎جنگی.
جنسش اونطورها نیست که همه سرزنشت کنند.
نمی‎دنم چرا و نمی‎دونم چرا و نمی‎دونم چرا چی شد که من فیلم Cinderella man رو روز قبلی که بیام خونه دیدم اصلاً قرار نبود فیلم ببینم ساعت یک نصفه شب هم که خواستم ببینم قصد دیدن یه فیلمی که نیازی نباشه به هیچ چیز فکر کنم رو گرفته بودم یه فیلمی که فقط وقتم رو بگذرونه و یکم باهاش بخندم فیلم‎هایی مثل ant man یا هر فیلم ابرقهرمانی دیگه به هر حال همینطوری به ذهن من خطور کرد بیا این فیلم رو ببین و اون فیلم رو دیدم.
شاید انگار از قبل مشخّص شده باشه من قراره یه راست محکم بخورم نقش بر زمین شم و داور شروع کنه به شمردن دوستان از اونور داد بزنند پاشو پاشو و من نمی‎دونم می‎تونم پاشم یا نه مثل این میمونه که یک شُک الکتیریکی به مغزت داده باشند اگه هوشیار باشی می‎تونی پاشی امّا در حالی که درست نمی‎بینی پاشدن خیلی سخته.
وقتی فیلم رو می‎بینی دیگه براتون مهم نیست که James J. Braddock به هدفش می‎رسه یا نه ، تو اون رو قهرمان دونستی ، حالا هرجور میخواد فیلمی که بر اساس واقعیت هست ادامه پیدا کنه.
بهتره از اوناییش نباشم که به دیگران امید می‎دم و ازشون تلاش می‎خوام امّا خودم خودکشی کنم.
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
از مؤمنان رادمردانی هستند (که) آنچه را با خدا بر آن پیمان بسته‌اند راست آمدند. پس برخی از آنان به نیازشان رسیدند و برخی از آنان در (همین) انتظارند و هرگز (پیمان خود را) هیچ‌گونه تبدیلی نکردند.
سوره مبارک احزاب آیه 23
نوشتن این پست خیلی طول کشید چون خیلی فکر می‎کردم.
و البته سنت شکنی کردم و طولانی نوشتم.
  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۴/۱۱/۰۶
  • ۳۵۲ نمایش
  • Vincent Valantine

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">