خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

در روزهای نه چندان دور برام زمان خیلی مهم بود نه تنها یک روز یا حتّی یک ساعتش برام مهم بود بلکه دقیقه‌هاش هم مهم بود که چی کار کنم و اون موقع برای اینکه از پس درس‌هام بر بیام و به همه کارهام برسم پیش میومد که مجبور بشم تا ساعت 3 یا 6 صبح بیدار بمونم و بعدش 8 هم سر کلاس حاضر بشم و خب بعضی از این شب‌ها واقعاً سخت بود مخصوصاً وقتی که قرار بود مسئله حل کنم.

شب‌هایی بود که من به زور آهنگ بیدار میموندم (من اصلاً چایی و قهوه روم تاثیر نداره و خواب پرونم نمی‌کنه)

دانلود نمونه آهنگ 

الان خواهرم ازم می‌پرسه تو کی می‌خوابی؟(خیلی کمتر اعضای خانواده می‌خوابم)

جواب این سوالش رو می‌تونم بدم ولی جواب سوال خودم رو نمی‌تونم بدم

سوال :

وقتی نخوابیدی دقیقاً داری چی کار می‌کنی؟

  • Vincent Valantine

ضمن شادباش عید مفتخرم بگم musicxytune از فیلتر در اومد و پاسخ 2 پست زیر معتفدم که گزینه ی 1 میشه (   1) به تازگی به همسر یا دوست‌دخترشون مشکل پیدا کردن و بنا به اتّفاق همسر یا دوست‌دختروشن از این سایت خیلی آهنگ دانلود می‌کرده؟ )


علّت فیلتر شدن این سایت بود که به حمدالله اون دو کفتر عاشق مشکلاتشون رو برطرف کردند و سایت از فیلتری در اومد

  • Vincent Valantine
یادمه یکی از معلّم‌های ادبیات دبیرستانمون می‌گفت که بدون اینکه نویسنده لزوماً خودش مطّلع باشه قلمش از زندگی شخصیش تاثیر می‌پذیره مثلاً همین داستان سوء و شون رو نگاه کنید یوسف و زری بچّه‌ای ندارند درست همونطور که خانوم دانشور و آقای آل‌احمد هم فرزندی نداشتند. و این سخن‌ها تو ذهن من ماندگار شد  و بعد‌ها در موارد دیگه هم این گفته درست بود حتّی نویسنده‌ی درونگرایی مثل جی. دی. سالینجر.
حالا علّت اینکه من یاده این سخن معلّمم افتادم و اینجا نوشتمش سرگرمی هست که توی چند وبلاگ اخیراً دیدم که به مخاطبانشون پیشنهاد می‌دهند که این تابستون رو با چه چیزهایی سپری کنند و دوستشون یا اصلاً همه‌ی مخاطب‌هاشون رو دعوت می‌کنند که اونا هم اینکار رو انجام بدند ؛ وقتی که به نوشته‌ی هر فرد نگاه می‌کنم و لیست آهنگ‌ها ، کتاب‌ها ، فیلم‌ها و... رو می‌بینم در واقع دارم بخشی از خود فرد رو می‌بینم شاید خودش متوجه نباشه که سال تولید فیلم‌هاش همگی تو یه رده قرار دارند و یا اینکه تم اکثر فیلم‌هاش مثل هم هستند و خیلی چیزهایی دیگه که وبلاگ نویس‌ها مستقیم و غیرمستقیم دارند بیانشون می‌کنند و در واقع بخشی از خود رو معرفی ؛  این سرگرمی در کمال سادگیش یک ((درباره‌ی من)) نسبتاً خوبه، فقط جنسش جوریه که هرچی بهتر نگاه می‌کنیم بیشتر متوجه می‌شیم.
به عنوان مثال در نگاه اوّل می‌بینیم که فلان وبلاگ نویس به فیلم‌های کدوم دهه بیشتر تمایل نشون می‌ده ، یکم بیشتر دقّت می‌کنیم می‌بینیم فلان وبلاگ نویس در کنار معرفی فیلم اسم کارگردان آورده پس کارگردان براش در انتخاب فیلم اهمیّت ویژه‌ای داره ولی یه وبلاگ نویس دیگه امتیاز imdb می‌نویسه ، یکی دیگه اسم بازیگر‌های مطرح اون فیلم و... 
موسیقی‌ها نگاه می‌کنیم می‌بینیم یکی 1-2 خواننده و آثارشون رو معرفی می‌کنه و یکی دیگه یک سبک موسیقی و اثرهای مشهور اون سبک و طبیعی هست که از نوع سبک هم میشه به روحیات فرد مقابل هم تا قسمتی آشنا شد.
کتاب‌هایی که طرز فکر رو نشون میده و پیشنهاد های انجام یک کار و بقیه چیزهای پست هم حکایتشون همینه ، در واقع اگه من یکی از این پست‌ها نوشته بودم برمی‌گشتم و خودم رو توی آینه این پست یک بار دیگه خودمو نگاه می‌کردم :)
  • Vincent Valantine

دِ آخه چرا؟

۱۵
مرداد

دیشب به این داشتم فکر می‌کردم که چرا music.xytune.com فیلتر شده و علّت این کار چی می‌تونه باشه؟

1) به تازگی به همسر یا دوست‌دخترشون مشکل پیدا کردن و بنا به اتّفاق همسر یا دوست‌دختروشن از این سایت خیلی آهنگ دانلود می‌کرده؟

2) خواستن اعلام وجود کنند بگند ما هم وجود داریم 

3) سادیسمشون گل کرده بوده

4) به مناسبت المپیک؟

5) از ترامپ بدش میومده؟

6) چون بعد از کلمه‌ی موزیک x و y تو آدرسشون قرار دادند؟

7) چون آهنگ‌هاش مجانی بود؟

  • Vincent Valantine

فکر کنم 10 سال پیش بود همدان مسابقه کشوری شطرنج

تیم استانی ما حرف خاصی برای گفتن توی شطرنج نداشت حقیقتاً من قوی‌ترین به حساب میومدم و به خاطر استرس بالا من رو میز 3 گذاشته بودند تا استرسم کم بشه(من توی مسابقات کشوری مشهد از طرف مادر تهدید شدم اگه نتونم استرسم کنترل کنم میگرن می‌گیرم) امّا اونی که میز یک افتاده بود استرس بیشتر شده بود و در کمال تعجّب صبح‌ها حالت تهوه بهش دست می‌داد و برای جلوگیری از تکرار استفراغ صبح‌ها دیگه صبحونه نمی‌خورد.

توی سالن غذا خوری بودیم که به طور اتّفاقی تیم مازندران کنار ما بود و سر صحبت که باز شد پرسیدند میز سومتون کیه که پاسخ دادیم من ؛ بازی دور اوّل برگزار شد و پسر مازندرانی اوّلین حریف من بود ، بازی خیلی سختی بودو مساوی شد. حس خوبی نسبت به مساوی نداشتم امّا در کمال تعجّب می‌دیدم پسرای زیادی از من می‌پرسیدند تو با فلانی مساوی کردی؟ من می‌گفتم آره و دورهای بعدی می‌گفتن این همونیه که با فلانی مساوی کرده.

خب این آقایی که دور دومش رو مساوی کرده بود دور دومش رو هم فکر می‌کنم برد و دور سوم خیلی عقب افتاد مربّی‌ها به بهانه‌ی تغذیه میومدند یه نگاه می‌انداختند اعضای تیم وضعیتشون چطوره و من شرمگین می‌شدم

امّا بازی باخته رو با هوشیاری تونستم وضعیتش تغییر بدم برای اینکه به مرّی‌هایی که دور نشسته بودند بفهمونم وضعیتم خوب شده سرم رو به علّت شادی تکون میدادم و کلّی خوشحال شده بودم ولی این موضوع باعث حواس پرتی شد که با یه اشتباه مسخره عقب بی‌افتادم و ببازم. مربّی که بعداً ثبت حرکات رو می‌خوند خیلی از من ناراحت شد که چرا بعد از اون همه استراتژی چیدن و فکر با یه حرکت مسخره بزی رو تحویل حریف دادم.

بازی بعدی تیم ما به علّت عملکرد صعییف استراحت خورد و ما رفتیم همدان رو گشتیم شهر خیلی قشنگی هست و آب و هوای عالی داره. راستش یادم نمیاد که اصلاً بازی آخر چی شد و فقط یادمه که اون پسر مازندرانی توی انفرادی اوّل شد (تمام بازی‌هاش رو برده بود و فقط یک مساوی داشت)

وقتی برگشتیم شهرمون تا چند ماه شب‌ها موقع خواب اذیّت بودم مدام اون صفحه‌ی شطرنج دور سوم تو ذهنم میومد و اون حرکت اشتباه و نمی‌تونستم بخوابم ،نمی‌شد ناراحتی رو فروکش کرد اون سال بهترین شانس من توی کسب مقام انفرادی بودش.

الان که اینترنتی شطرنج بازی می‌کنم هم اعصابم به شدّت به خاطر اشتباهات مسخره خورد می‌شه انگار کورم 

معلوم نیست چه مرگمه.

تو مسابقات کشوری مشهد که بودیم سرپرست بهم گفت نگاه کن این پسره ش.ک باباش کارخونه داره و چقدر براش هزینه می‌کنه و این باعث شده که پیشرفت کنه ، اینجا اگه می‌خوای بهترین باشی باید پول داشته باشی و بهترین‌ها رو به خدمت بگیری. تو خودت رو نگاه کن تو همون دوره کوتاهی که با من کلاس داشتی چقدر پیشرفت کردی آقای ب ، آقای م و حتّی پدرم رو بردی همین چند وقت پیش نبود که ب ز رو بردی اینجا اگه می‌خوای به جایی برسی باید پول داشته باشی.

حرف‌هاش اصلاً اندرز دادن به من نبود یه جورایی حسرت گذشته خودش بود و تا حدّی هم حق داره نگاه کنید که تو شهرهای بزرگ تو مدارسشون استعدادیابی میشه و برای پیشرفت بچّه‌هاشون هزینه می‌شه ولی تو شهر ما من به علّت کم توجهی ناظم و مدیر گرامی از مسابقاتی که قصد داشتم توش شرکت کنم جا موندم

راست می‌گفت من طی اون جلسات کوتاه(رو هم 10 جلسه هم نشد فکر کنم ) پیشرفت خوبی کرده بودم و افرادی رو برده بودم که از هر لحاظ نگاه می‌کنی من نصفشون هم نبودم اصلاً کسی باورش نمیشد این برای این بچّه کوچولو مقابل آقای ب باید برد بزنیم؟ آقای ب که بعد‌ها خودش رئیس هیئت شطرنج شهر شد و یا آقای م که خودش شطرنج رو به ما یاد داده بود دیگه بعد از بردهای پیاپی آدم ترسناکی به نظر نمیرسید.

همون موقع‌ها بود که من با پوئن شکنی 6 شم شده بودم (با نفر 5 و4 ام هم امتیاز بودم)

اصلاً نمیشد منکر تاثیر کلاس‌ها رو انکار کرد کلاس‌هایی که با کامپیوتر برام شروع بازی‌ها رو تحلیل می‌کرد و بهم می‌داد بخونم. ولی واقعاً هزینه‌ی زیادی داشتند ولی خانواده سعی می‌کرد برای پیشرفت من به خودش فشار بیاره امّا معلّم خودش شغل جدیدی بدست آورد و من بعد از مسابقات مشهد دل به المپیاد ریاضی دادم و دیگه کلاس‌ها بعد از مسابقات مشهد ادامه پیدا نکرد ، شطرنج هم ادامه پیدا نکرد. و اینجاست که فکر می‌کنم جدای مسئله‌ی کلاس و سرمایه‌گذاری لازم ثابت قدم بودن و پشتکار اهمیّت خیلی بیشتری داره.

چیزی که هیچ وقت به اندازه‌ی کافی به نمایش نذاشتم فقط این بوده که بگم آره منم مسابقه شطرنج دادم و هیچی نشدم و الان خیلی راحت می‌تونم به یه فرد متوسط ببازم ، منم المپیاد ریاضی و کامپیوتر شرکت کردم ولی تا مرحله اوّل بیشتر نتونستم پیش برم ، منم برای مسابقه دانش‌آموزی شریف تلاش کردم ولی فقط لوح نقره‌ای بردیم و این منم‌ها تا دلتون بخواد هست ولی نتیجه همش یکسانه ، هیچ.

این همه که از شطرنج گفتم یادی هم کنم از شیرین‌ترین برد شطرنج که تا به الان داشتم و اون مربوط می‌شد به مسابقات استانی که باز هم من رو میز 3 گذاشته بودند و البته باز هم یکی از قوی‌ترین بازیکن‌های یکی از شهرستان مقابل من قرار گرفته بود و ایشون جلو بود ، مربی ما هم اومد بالای سرم و احتملاً تو دلش می‌گفت : آقا بلند شو باز همه رفتند تو نشستی ؛ وقتی دید عقبم دیگه برنگشت ایستاد و بازی نگاه کردن همون لحظه بود که من یه ترکیب زدم و وزیرش رو گرفتم و بعد از اون مربی با خیال راحت از پشت میز ما رفت ولی می‌دونید چه چیز این دوره از مسابقات رو برام مهم کرده بود؟ بچّه‌های یکی از شهرستان‌ها من رو می‌شناختند و مدام میومدن اذیّت کردن و سربه‌سر گذاشتند و منم بهشون توجّه نمی‌کردم انگار اصلاً وجود ندارند (نه یک کلمه حرف نه هیچ نوع عکس العمل دیگه) ولی اونا از رو نمی‌رفتند کار به جایی رسیده بود هم تیمی‌های من باهاشون خشن برخورد می‌کردند که اون بچّه‌ها از من دور شند و اون دوره از مسابقات بچّه‌های اون شهرستان حریف جدی ما برای کسب مقاو اوّلی بودند و همه چی به بازی‌ آخر محدود شده بود که بازی با تیم همین شهرستان بود و ما قاطعانه 3-1 اونا رو شکست دادیم و من هم تو انفرادی با برد تمام بازی‌ها در کنار اوّلی تیمی اوّلی انفرادی شدم.

  • Vincent Valantine

یه چند وقت پیش بود داشتم فکر می‌کردم چه کسی این معیار رو تعیین کرده که  خانوما زیبا اونایی هستند که هیکلشون مثل ساعت شنی هست یا چهره‌ای با چشای فلان رنگ ، مژه‌هایی به فلان بلندی و یا دماغ که فلان مدل عمل شده باشه و...

و همچنین برام سوال بود که چرا همسن و سال‌های خودم اینقدر به مُد علاقه‌مند هستند ، در واقع طی تجربه 4 ساله دانشگاه به راحتی می‌شد تشخیص بدی الان چی مد هست یه زمان از این عینک بزرگ‌ها بود ، یه زمان از این کت مشکی‌های بلند که حتّی اون پسرای بسیجی هم این مد رو دنبال می‌کردند و یا این آخری که خاطرم هست ای بود که جوراب نپوشند پاچه شلوارم بالا باشه که معلوم نباشه جوراب نپوشیدند.

در واقع برای من این حجم از تلاش برای دیده شدند قابل درک نیست :)) و اصلاً چرا این معیارها معنیش اینه که از لحاظ تیپ باحال هستند یا اون معیارها معنیش اینه که زیبا هستند.

معتقدم که هر آدم زیباهای خاص خودش رو داره و زیبایی دلنشینه که به سیرت آدم باشه.

مخالف بدن سالم ، ورزش یا از این قبیل مسائل نیستم صحبتم اینه انگار یه سری شرط‌ها تعیین شده که اگه آدم به این شرط‌ها رو آدم دارا نباشه ، اون ادم دیگه زیبا نیست و یه جور خود کمبینی تو این آدم‌ها بوجود میاد در صورتی که اینطور نیست و آدم باید خودش رو همینطور که هست دوست داشته باشه و در جهت بهتر شدنش پیوسته در حال حرکت باشه. ( به هر حال هرکس در کنار اشکالاتی که داره یه سری نقاط مثبت هم داره و نباید با نادیده گرفتن نقاط مثبت و بزرگ کردن اشکالات خودش زندگی رو برای خودش جهنم کنه.)

چند روز پیش بود یه موزیک ویدیو داشت پخش می‌شد که یه جورایی همون حرف‌های من رو می‌زد پیشنهاد می‌کنم که حالا اون رو نمی‌بینید حداقل آهنگش رو گوش بدید قشنگه :

John Legend - You & I (Nobody in the World)


خیلی این قسمتش ابتداییش رو دوست دارم که می‌گه :


Try on every dress that you own
You were fine in my eyes, a half hour ago
  • Vincent Valantine

نزدیک به 2 هفته میشه که بازی prince of persia warrior within رو تمام کردم گفتم یه مقایسه از بازی‌های prince of persia و assassin creed ها داشته باشم.

گرافیک : 

قطعاً و بدون شک assassin creed گرافیک بالاتری داره ولی باید این نکته رو در نظر بگیریم که prince of persia 3 حدود 4 سال زودتر از assassin creed 1 تولید کردن.

موسیقی متن : 

موسیقی متن شاهزاده‌ ایرانی قشنگه ولی واقعیّتش موسیقی متن assassin creed2 خیلی خاصه و موسیقی متن assassin creed4 فوق‌العاده و من موسیقی متن assassin creedها رو بیشتر دوست دارم

لوکیشن‌ها :

آدم با بازی assassin creed نتنها می‌تونه توی دنیا سفر کنه و نقاط زیبای جهان رو ببینه بلکه می‌تونه توی زمان هم سفر کنه و اون مکان‌ها رو بازسازی شده ببینه همچنین ما رو به دنیای زیر آب می‌بره ولی متاسفانه این نماها تو prince of persia خیلی کمه البته همونهایی هم که هست خیلی زیباست.

combat :

اینجاست که prince of persia  قاطعانه مچ assassin creed رو می‌خوابونه هنر جنگ آوری و حرکات آکروباتیک پرنس فوق العاده هست ، قدرت بدنی عالی ؛ prince of persia یک جنگ‌آور بی‌نظیره ولی assassin creedها با اینکه عالی می‌جنگند هیچ تکنیک خاصی توی جنگ‌آوریشون نمی‌بینیم 

اضافه کنم که سبک بازی prince of persia از اوناست که چندتا غول داره و یه غول مرحله آخر که هر کدومشون رو باید با استراتژی خاصی کشت ولی سبک بازی assasin جوریه که اونطورا غول نداره و اگه هم کشتن شخصیتی به جنگ تن به تن می‌انجامه نیاز به تکنیک خاصّی نیست ولی بعضی‌ از غول‌های پرنس تو حالت easy هم کشتنشون واقعاً سخته و شما خیلی حساب شده باید بجنگی.

سلاح :

سلاح‌های assassin creed خیلی متنوع هستند و پرنس حرفی برای گفتن تو این زمینه نداره

داستان :

بنظر من مهمترین قسمت هر بازی داستانشه و راستش من assassin creed 4 رو که بازی کردم خیلی داستان بیخودی داشت و اصلاً خوشم نیومد ولی assassin creed2 رو که با تعریف و تمجید بسیار اطرافیان بازی کردم فهمیدم چرا assassin creed اینقدر معروف شده واقعاً داستان جذّابی داره ولی وقتی بازی داشت تمام می‌شد به خاطر یه سری از مسائل داستانش رفتم اینترنت سرچ کردم و دیدم که شخصیّت‌های داستان تخیلی نیستند و تو واقعیّت حضور داشتند و بخشی از تاریخند و منتهی بازی‌سازهای گرامی اومدند از تاریخ سوء استفاده نموده و یه مشت دروغ رو قاتی تاریخ کردن تا بازیشون رو بسازند و طی یک trilogy یک دروغ بزرگ‌تر و تخیلی رو تحویلمون دادن و مزحکی قضیه اینجا بود که پایان داستان assassin creed 2 رو مجبور شدن به زور جمعش کنند و خیلی ضایع بود و داستانش مخلوطی از واقعیّت‌های تاریخی و دروغ‌های نویسنده‌های گرامی هست حتّی یه جا خوندم توی assassin creed 1  یه شخصیّت خوب رو بد جلوه می‌دند به همین دلیل من دیگه assassin creed رو بوسیدم گذاشتم کنار و دیگه هم قصد بازی کردنش ندارم :| :| 

داستان prince of persia یه داستان تخیلی ولی جذّاب هست چون پا روی دم شیر گذاشته و اون دم شیر سفر در زمان هست که این باعث پیچیدگی خود داستانش می‌شه و برای من جذّابه جدای این مسئله بازیکن داخل prince of persia 2 کاملاً غافل‌گیر می‌کنه 

پازل‌ها : پازل‌های assassin creed یه سرنخ می‌ده به شما از زندگی واقعی که بخوای بری دنبال کنی و بعضاً پیچیده هستند ولی چیز خاصی نیست و اصلاً لازمه‌ی جلو بردن بازی هم نیست و یه بخش اضافی هست و من اصلاً دوستشون نداشتم در واقع توی بازی assassin creed شما مجبور نیستی که فکر زیادی کنی ولی پازل‌های prince of persia بخشی از بازی هستند و آدم مجبوره که فکر زیاد به خرج بده و من این رو بیشتر دوست دارم همچنین جنس پازل‌های پرنس خیلی بهتره 

علاوه بر اون یه سری سلاح‌های مخفی توی این بازی وجود داره که بازیکن باید با چشم‌های خیلی تیزبینی اونا رو بدست بیاره البته بعضی‌ از این سلاح‌ها بیخود و مسخره هستند و گذاشتنشون توی بازی اشتباه بوده (مثلاً دستکش ماریو) ولی میشه گفت prince of persia اوّلین بازی هست که بنا به کشف بخش‌های مخفیش می‌شه 2 جور متفاوت تمامش کرد و این خیلی باحاله.

نکته‌های جانبی :

prince of persia این امکان رو به دفعات خیلی زیادی به شما میده که بازی رو ذخیره کنی و هر زمان که خواستی اون تیکه از بازی رو تکرار کنی ولی assassin creed به هیچ وجه اینطور نیست و خیلی بده

توی بازی assassin creed اسم‌های شخصیّت اصلی با دقّت خیلی زیادی انتخاب می‌شند ولی ما اصلاً اسم prince of persia رو نمی‌دونیم :))

خیلی جالبه که بدونیم ریشه‌ی داستان assassin creed واقعیّت تاریخی ایرانی هست (تاریخ از ما بازی سازی از اونا :)) )

نقشه‌ی بازی پرنس خیلی افتضاحه :)) در واقع اگه نمی‌ذاشتن سنگین‌تر بودند :دی نمی‌دونم چرا بهش نپرداختند IGI یه نقشه درست و حسابی داشت ولی این نداشت:))

  • Vincent Valantine