خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

افسردگی

۳۰
مرداد

از 13 سالگی تا به الان که 25 سالمه افسردگی رو به دلایل مختلفی تجربه کردم. هیچ‌وقت دارو مصرف نکردم هیچ وقت پیش روانشناسی نرفتم و یا سیگار و مشروب امتحان نکردم و اینکه هنوز هم نمی‌دونم کی افسرده می‌شم. در واقع خیلی از، مواردی که برای افسردگی مطرح می‌شه جزئی از لایف استایل من شده و توی این نقطه‌ای که هستم این چیزا رو بد نمی‌بینم و سعی کردم که روند عادی زندگیم مختل نشه.
اگه قرار باشه به کسی کمک کنم با حوصله براش وقت می‌ذارم ولی اگه به معاشرت‌های روزمره باشه برام صحبت کردن واقعاً سخته. خیلی وقت‌ها می‌بینم که بهم پیام داده شده ولی دوست ندارم حتی پیام‌ها رو باز کنم که بخونم.
باعث رنجیده شدن دوستای اندکم می‌شم هرچند وقت یه بار خودم رو مجبور می‌کنم که باهاشون صحبت کنم، با این وجود همیشه صحبت کردن‌ها خوب پیش نمی‌ره.
اگه یه مدت با فردی صحبت نکنم سختم میشه که بهش پیام بدم. با این وجود حضور توی جمع‌ها رو دوست دارم نه اینکه مجلس به دست بگیرم بیشتر حضور داشته باشم.
موسیقی خیلی بهم کمک می‌کنه. وقت‌هایی که از last fm استفاده می‌کردم در یک سال میانگین روزی 60 ترک گوش می‌دادم.
یاد گرفتن چیزهای نو حالم رو بهتر می‌کنه فتوشاپ، یادگیری زبان، ادیت فیلم و ... چیزهایی بودن که چند سال اخیر حالم رو بهتر کردن.
موسیقی معمولاً بی‌کلام گوش دادم و بهم آرامش داده. جدا از اون رمان خوندن هم بهم کمک کرده البته مثل آهنگ گوش دادن به کتاب خوندن مشغول نیستم.
آشپزی هم لطف خودش رو داره دوست دارم که خلاقیت به خرج بدم و مزه‌ها رو با هم قاتی کنم این مسئله کمک می‌کنه که اشتهام هم برگرده وگرنه اگه غذا خوردن خانوادگی نباشه زیاد پیش میاد چیزی نخورم. (اضافه وزن زیادم به خاطر اینه هیچ تحرکی ندارم و چند ماه تو خونه می‌تونم بمونم)
شطرنج به من خیلی کمک کرد که فکرمو متمرکز کنم می‌تونم ساعت‌ها به یه موضوع خاص وقت بگذرونم بدون اینکه به چیز اضافه‌ای فکر کنم.
خیلی از ناراضی بودن خودم به این خاطر بود که خیلی ایده‌آل گرا بودم الان که با خودم کنار اومدم پُخی نیستم راحت‌تر مسائل رو می‌پذیرم در واقع سعی کردم از ایده‌آل گرایی خودم رو کاهش بدم.
خیلی نسبت به انجام کارها بی‌حوصله هستم به همین علت از اپلیکشن‌های گوشی استفاده می‌کنم که ماشین‌وار بهم بگه چه کاری رو انجام بدم و منم انجامشون می‌دم. (همیشه جوابگو نیست ولی بیشتر وقت‌ها که می‌نویسم بهش پایبندم.)

من در این سطح زندگی خودم رو پذیرفتم و احساس بدی نسبت به چیزی که افسردگی می‌نامنش ندارم فقط برای چیزهایی که زندگیم رو مختل می‌کنه سعی کردم راه‌حلی دست و پا کنم و خوب جواب داده. 
به تنهایی خودم خورده نمی‌گیرم باهاش اوکی هستم فقط وقتی که به سکوتم اعتراض می‌شه و می‌خوان تغییرم بدن حالم بد می‌شه. خانواده تو این حال بد کردن خیلی توانمند هستن. از خیلی جهات متوجه مشکلاتم نیستن و انتظارتشون آزارم می‌ده.
شاید فقط فقدان رویابینی دوران کودکیم حس کنم. چون بچه که بودم شب‌ها زیاد داستان سرایی می‌کردم الان خیلی حوصلش رو ندارم.
صادقانه همچنان مشکلات هست که آزارم می‌دند. و هیچ راه حلی براشون ندارم ولی خصوصی هستند دوست ندارم اینجا عنوان کنم.

امیدوارم راه‌کارهایم به کار بقیه بیاد.

  • Vincent Valantine

داستان آهنگ Whiskey In The Jar به قرن 17 میلادی نسبت داده می‌شه. با این وجود گروه The Dubliners این آهنگ فولک ایرلندی رو در سال 1967 به زیبایی اجرا کردن. داستان این آهنگ در خصوص یک راهزن هست که معشوقه‌اش (یا همسرش) بهش خیانت می‌کنه. و در مجموعه سبک زندگی این فرد رو نشون می‌ده که با غارت، می‌گساری و دیگر خوشگذارنی‌ها می‌گذره :دی

این آهنگ ریتم شادی داره و معروف‌ترین قسمتش عبارات زیر هست:

musha ring dumma do damma da

whack for the daddy 'ol

whack for the daddy 'ol

there's whiskey in the jar

دو خط اول امروزه معنی خاصی نداره حالا شاید 400 سال پیش داشته :)) . به هر حال فکر می‌کنم که این 3 خط اول بیانگر سرخوشی راوی داستان از پولی که دزدیده و اشتیاق به خرج کردن اون از طریق وقت گذرونی می و معشوقه القا می‌کنه. و بعدشم می‌گه که ویسکی‌ها تو شیشه هستند. فکر می‌کنم اگه یه آدم مست و سرخوش رو در نظر بگیرید که داره پول‌هاشو خرج می‌کنه این چند خط قابل لمس‌تر باشه.

این آهنگ توسط گروه راک Thin Lizzy به سبک خودشون باز خونی می‌شه و پس از اون گروه  Metallica این آهنگ رو به صورت سنگین‌تری بازخوانی می‌کنه و موفق می‌شه جایزه گرمی رو بدست بیاره.

دانلود نسخه The Dubliners

دانلود نسخه Thin Lizzy

دانلود نسخه Metallica

 

خب دیگه بهتره از این بدآموزی‌ها دست بکشیم :)) و گوش‌هامون رو با جریان مقدس موسیقی‌ بیکلام و آرمش بخش این کشور شست‌شو بدیم.

موسیقی The dear irish boy یک موسیقی با نسخه‌های متفاوته، که از بین اون نسخه‌های من نسخه‌ی بیکلامی که توسط Séamus Tansey با فلوت ایرلندی نواخته شده را خیلی دوست داشتم. این موسیقی علاوه بر صدای دلنشین سازش ملودی و ریتم آرومی داره پیشنهاد می‌کنم که گوش بدید.

دانلود نسخه بیکلام The dear irish boy (فلوت نوازی Séamus Tansey)

 

اگه علاقه به موسیقی فولک کشورهایی نظیر اسکاتلند، ایرلند و دیگر کشورها نزدیک به این کشورها دارید. گروه‌ Celtic Woman پیشنهاد می‌کنم. همچنین تک آهنگ May it be از Enya که در فیلم ارباب حلقه‎ها شنیدیم پیشنهاد می‌شه.

  • Vincent Valantine

تجربه عشق

۱۶
مرداد

متن زیر در خصوص یه سکانس زیبا از فیلم Good Will Hunting هست اگه دوست ندارید spoil بشه نخونید.

Sean از اولین روزی که همسرش رو دیده می‌گه، روزی که یه مسابقه بزرگ بیسبال بوده و برای تهیه بلیطش با دوستاش یه روز توی خیابون‌ها خوابیده بوده. از هیجان بازی و اتفاقات کم‌نظیرش می‌گه جوری تعریف می‌کنه انگار خودش یکی از بازیکن‌ها بوده ولی بعد یه دفعه بنگ، به Will می‌گه که در اون لحظات توی استادیوم نبوده و با دختر مورد علاقش توی بار نشسته بوده.

Will باورش نمی‌شه که فقط برای یه دختر از اون بازی تاریخی دست کشیده باشه. براش قابل درک نیست. چون عشق رو تجربه نکرده و فراتر از کتاب و متن‌ها چیزی ندیده.

اما Sean می‌گه اون دختر مسحور کننده بود، و پشیمون نیست از اینکه 20 سال پیش دیدتش و 18 سالی که باهاش ازدواج کرده یا 6 سالی که به خاطر مریضی همسرش کار رو ول کرده.

او پذیرفته که زندگی با خسران همراهه نه شکایتی داره که بگه چرا من و نه اینکه از انتخاب‌ها پشیمون باشه. در زندگیش عشق رو انتخاب کرده. 20 سال تمام عشق رو در خوشی‌ها و ناراحتی‌ها تجربه کرده. چه چیز زیباتر از این؟

  • Vincent Valantine
عکس زیر یکی از عکس‌های مورد علاقمه که بهم یادآوری می‌کنه که آدما وقتی روحشون زخمی هست نباید خودشون رو وارد رابطه عاطفی جدیدی بکنند.
دوست داشتن و دوست داشته شدن جذابه و کلی انرژی مثبت به آدم تزریق می‌کنه که حالش رو بهبود می‌ده ولی پیدا کردن فرد مناسب خیلی آسون نیست و جدا از اون مسئله برای اینکه یه رابطه به روند سالم و مفید خودش ادامه بده باید توانایی این رو داشته باشیم که از پس مسئولیت‌های خودمون بر بیایم و در این مسیر داشتن یه فکر سالم نقش اساسی ایفا می‌کنه.
اگه فقط با این دید بریم که جلو اضافه کردن یه فرد جدید باعث می‌شه که چاله چوله‌های زندگیمون پر بشه احتمال زیاد به مقصد دلخواه نمی‌رسیم و بدتر از اون اینه که فرد مقابل فدای خواسته‌های خودخواهانه و تصمیم اشتباه ما شده.
چه بسا که حتی در تشخیص فرد مناسب هم دچار اشتباه بشیم و به خودمون یا طرف مقابل لطمه‌ وارد کنیم. پس باید فراتر از زمانی که برای پیدا کردن فرد مناسب زندگیمون صرف می‌کنیم روی خودمون سرمایه گذاری کنیم. اینکه از زندگی چی می‌خوایم چطور خودمون رو از لحاظ روانی، جسمی سالم نگه‌داریم. جوری که خودمون رو دوست داشته باشیم و اعتماد بنفس اینکه مسئولیت‌های جدید رو پذیرا هستیم بدست بیاریم.
بعد از اون هست که زندگیمون رنگ کافی به خودش گرفته و قابلیت پذیرفتن فرد جدید رو به خودش پیدا می‌کنه. انتخابمون بهتر صورت می‌گیره و دیگه به اون رابطه به چشم درمان دردها یا هدف نهایی زندگی نگاه نمی‌‌کنیم. اون موقع هست که اون رابطه سد اهداف پیشین زندگی نمی‌شه و حتی می‌تونه به پیشبردشون کمک کنه؛ درسته که در حالاتی هم ممکنه به خاطر مشکلات استقلال پیدا کردن و بار اضافی مسئولیت‌ها به زمان رسیدن به اهداف پیشینمون اضافه کنه ولی مثل این میمونه که یه جاده طولانی‌تر رو انتخاب کرده باشی که از مسیرش لذت بیشتری می‌بری و همزمان به هدف‌های دیگه هم رسید.
  • Vincent Valantine