خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

دوست

سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۰۷ ب.ظ

یکی از اشتباهاتی که آدم می‌‌تونه خیلی راحت مرتکبش بشه اینه که قدر آدم‌های دور و اطرافش رو نون و زمانی که نباشند تازه بفهمه چی از دست داده یا به طور مشابه فکر کنه که هرکسی می‌تونه فکر کنه افرادی که می‌تونه درک کنه یا درکش کنند زیاد باشه.

پارسال وقتی که دیدم سلمان در حال یادگرفتن آهنگ‌سازی هست منم قلقلکم شد که یاد بگیرم و بسازم به هر حال مدتی گذشت و تابستون امسال بعد از کنکور یه برنامه دانلود کردم و یه فضایی برای آهنگم در نظر گرفتم به این صورت که :

یه نفر قراره باید اعدام بشه و به حالتی که دستاش بسته‌ هست و اون رو به سمت چوب دار می‌برند؛ مردم زیادی به تماشای اعدام اون اومدند. حین اینکه اون رو به سمت دار روانه می‌کنند توی جمعیت افرادی رو می‌بینم که فقط به تماشا نیومدند و و خیلی آروم آروم خودشون رو به صحنه نزدیک می‌کنند؛ وقتی که می‌خوان طناب رو دور گردنش حلقه کنند اون افراد به قدر کافی نزدیک شدند و سلاح‌های خودشون رو در میارند، ریتم آهنگ تند میشه و اونا به سربازها حمله می‌کنند یکی از سربازها سراسیمه سعی میکنه که زیر پای اون فرد رو خالی کنه که اون اعدام بشه ولی یکی از اون افرادی که نجات دهنده خنجری پرتاپ می‌کنه تا طناب پاره بشه و فرد نجات پیدا کرده خودش ترتیب سرباز رو میده تو همین بحبوحه یکی با چندتا اسب میاد و همشون فرار می‌کنند.

 

خب این خزعبلات رو تو ذهنم گرفتم و آهنگ داغون خودم رو ساختم ولی به هیچ‌کس ندادمش فقط یه فان بودش شبی که سلمان می‌خواست اعزام بشه آهنگ جدیدش(یه dubstep) که هنوز تمام نشده بود رو فرستاد و منم آهنگ خودم رو فرستادم و سلمان خیلی خوشش اومد و تعریف کرد. راستش هنوزم فکر می‌کنم چرت و پرت  محضه و از روی خجالت فضای توی ذهنم رو با آب‌و تاب توضیح ندادم. به هر حال ما اومدیم برای هم‌اتاقی‌ها آهنگ رو پخش کنیم ببینیم نظرشون چیه(البته بهشون نگفتم خودم ساختم) بعد خیلی شیک و مجلسی 20 ثانیه اوّلش که پخش شد گفتن قطعش کن :|

بعد امروز بعد از چند روز گفتم بیاین دوتا آهنگ می‌دم مقایسه کنید و اوّلیش یه چیز گذاشتم که خوششون بیاد بعد آهنگ من که پخش شد یکی درجا گفت این مال game of thrones هست و حتی مال فلان قسمتشه، حالا هرچی ما میگیم نه میگه چرا و گیر که اسم آهنگ چیه. بعد حینی که آهنگ پخش میشه یه دفعه هدفون من رو می‌بینه میگه این چیه می‌ذاره رو گوشش و میگه اَ اَ اَ اَ حالا یکی نیست بگه آهنگ رو یه دو دقیقه گوش بده اینقدر حاشیه نرو اونطرف یکی دیگه میره با یکی دیگه صحبت می‌کنه کلا هیچ‌کس حواسش نیست. قشنگ این حس دست داد من دلم با کیا خوشه اصلاً من رو درک نمی‌کنند. یه پوکر فیس تمام بودم.

تنها نکته مثبت جمع این بود که نفهمیدن آهنگ رو خودم ساختم و اینکه یکی باهاش استرس گرفت و دیگری گفت انگار می‌خوان یکی بکُشند حالا اینا که گوش ندادند چطوری به این نتایج رسیدن من نمی‌دونم.

شاید وقتی سلمان از سربازی برگشت ازش راهنمایی خواستم که منم شروع کنم آهنگ‌سازی یاد گرفتن.

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۲/۱۲
  • ۲۵۳ نمایش
  • Vincent Valantine