خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

تولد گریزی

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۹ ب.ظ

روزهای تولد می‌تونند باعث بشند که زخم‌های دیرینه وجود انسان سر باز کنند و روح انسان همچون نوزادی یک روزه بگرید. فقدان وجود برخی از عزیزان، عدم دستیابی به آرزو و اهدافی که از خود انتظار داشتیم  و یا حتی عدم دستیابی به روزمرگی‌های زندگی همچون تشکیل خانواده، ترس از نزدیک‌تر شدن به مرگ همه‌گی می‌توانند زخم‌هایی باشند که در روز تولد پیوسته به ما یادآوری بشند. این زخم‌ها به خودی خود کشنده هستند و اگه شما هم مثل من یک فرد تولد گریز هستید بهتره که این زخم‌ها رو درمان کنید. در غیر این صورت این زخم‌ها تا آخرین تولد عمرتان مهمان ناخواسته این روز خواهند بود. همونطور که برای من زمان نتونست ناجی این ناراحتی باشه و حدود 5-6 سال به این منوال گذشت. نه اشتیاق خاصی برای تولد و نه حتی آرزویی از قبل آماده شده.
حقیقتاً چند روز سعی کردم وقتم رو به این موضوع اختصاص بدم. خب نه تنها همای سعادت روی شونه‌هایم ننشسته و وضعیتم بهبود خاصی پیدا نکرده باید باید همزمان بتونم هم عقل و هم احساسم رو با بهره‌وری بالا مدیریت کنم تا از این بحران بیرون بیام. با خودم می‌گم زندگی همینه! مملو از اتفاق‌های پیشبینی نشده‌ای که در قبالشون ممکنه بپرسیم چرا من؟ چرا اون؟ حتی می‌تونی مثل چند روز پیش من تلاش کنی که بعد از چند سال یه تولد شاد داشته باشی و یه سری بدشانسی خرابش کنه و ترجیح بدی شام نخورده بخوابی. هیچ قراردادی نیست که اگه یه نفر رو در سخت‌ترین لحظات زندگیت فراموش نکنی، اون تو رو در هنگام سختی‌هاش از زندگیش شوتت نکنه. هیچ قراردادی نوشته نشده که در مکان و زمان خاصی ما باید شانس بیاریم یا از بدشانسی‌ها بدور باشیم. می‌دونی شبیه بازی minesweeper هست و نمی‌شه به خاطر تصادفی بودن وقایع خیلی بی‌گدار به آب زد در عین حال هم پیش میاد که نمیشه از قدم بعدی زندگی مطمئن بود. 
یا میشه زیر سایه پوچ بودن زندگی از خنکای نسیم داشته‌ها و تجربه‌های شیرین ریز و درشت لذت برد و در کنار افرادی که برامون باقی موندن برای بهتر شدن وضعیت تلاش کرد. یا اینکه زیر طلوع باور به دنیای پس از مرگ شیرجه زد در استخر زندگی و حین لذت بردن از شنا کردن به سمت اهداف حرکت کرد. کلیتش ماجرا اینه که این دنیا رو هر طور که بلدیم بپذیریم و در کنار دوستان، عزیزانی که کنارمون باقی موندند، شادی‌های رو قسمت کرد و اجازه ندیم که ته نشین بشیم. 
من با تمام مشکلاتی که همچنان باقی مونده و مشکلات جدیدی که در آینده انتظارم رو می‌کشند خوشحالم از وجود تمام نزدیکان و دوستانی که در شادی روز تولد به یادم بودند و تبریک گفتند؛ چه اون‌هایی که طبق تاریخ تولد شمسی تبریک گفتند و چه آن‌هایی که فردای آن روز طبق تقویم میلادی و چه آن‌هایی که پسفردای آن روز و چه آن‌هایی که پسین فردای آن روز و... :)) 
ممنونم از تمام اون‌های که گرمای حضور مجازیشون کنار خودم حس کردم. در 26 سالگی با اینکه آس و پاسم و هزار دلیل دیگه که‌ بابتش می‌تونم خودم رو دوست نداشته باشم همونطور که دیگر افراد دوست نداشتند. سعی دارم که خودم رو دوست داشته باشم و مثل خیلی از دوست داشتن‌های صادقانه دیگه به دنبال دلیل منطقی براش نیستم.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۳/۰۲
  • ۱۰۶ نمایش
  • Vincent Valantine

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">