خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

به تو چه ای صنم؟

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۲۸ ق.ظ

این آهنگ رو تقدیم می‌کنیم به همکاران گرامی :))
حیف که نمیشه مستقیم براشون فرستاد:))
طی این 3 ماه اینقدر از ازدواج من گفتند که تا حالا از پدر و مادرم نشنیدم!
البته در مورد همه چی من نظر میدند از مدل مو گرفته تا وزن و اینکه چرا تو بورس نیستم و ...
بعدش هرچی ما مدارا می‌کنیم بهشون چیزی نمی‌گیم پررو تر می‌شند. 
دیگه امروز من دیدم اینطوری فایده نداره شروع کردم به اذیت کردن و پیچوندن بحث و خب یک مقدار هم فان بود :)) 
در ادامه شرح واقعه رو میگم اگه دوست داشتید بخونید.

سیستم توصیه کردنشون اینطوری هست که اول تو رو در یک جای خلوت، تنها گیر میارند. و بعد شروع می‌کنند از آینده گفتند.
البته امروز حالت خاص بود من می‌خواستم که یه چند لحظه بیرون از کارگاه برم؛ نذاشت و گفت تو کارگاه بمون نزدیک به 10 دقیقه قدم زد و حرف‌ها رو توی ذهنش مزه مزه کرد و بعدش با این گزاره شروع کرد که تو بالاخره می‌خوای یه روزی زن بگیری یا نه؟
منم گفتم نه :))
بعدش انگار جواب من اهمیتی نداشته باشه شروع کرد به صحبت کردن
از این می‌گفت که ازدواج‌های توی شهر کوچیک ما 50 درصدشون به طلاق منتهی می‌شه و اینکه باید زن با عفت و حیا‌ بگیرم. 
بعدش گفت که به قیافه‌ هم نباید توجه کنم چون بعد از یک سال عادی میشه!
(من هنوز نفهمیدم این گزاره که مد شده از کجا اومده و بر چه اساس همه روش تاکید دارند :))  جمع کنید این کلیشه‌ها رو شاید کسی که قیافه‌اش خوب نباشه بعد یه مدت کنار بیایم ولی کسی که قیافه‌اش خوبه زیباییش حس خوب میده چه بعد یک سال چه بعد ده سال! همونطور که از یک صدای زیبا لذت می‌برید) 
بعدش گفت که باید زن از فامیل بگیرم چون به خاطر آبروی خانواده‌ها طلاق نمی‌گیره و اگه قهر کرد برمیگرده ولی زن غریب خانواده‌اش برای طلاق حمایتش می‌کنند!
(این منزجر کننده‌ترین حفش بود. من نمی‌دونم موندن به چه قیمتی؟ انگار اصلاً مهم نیست همسر آدم طلاق عاطفی بگیره، فقط موندنش تو خونه مهمه!)
دیگه خیلی چیزها گفت! از مسائل مالی و اینکه زن‌ها چشم و هم چشمند، خرج عروسی، اینکه باید برم تو یکی از شهرهای اطراف خونه بگیرم و اونجا زندگی کنم! اینکه باید با نداری‌ها بسازم و تو کپر با حداقل امکانات زندگی کنم و ... 
من هم واقعاً خسته شده بودم با هشتگ همه چیز باید 50 50 باشه به سمتش یورش بردم. اون هم که انتظار این شبیخون رو نداشت جا خورد و زخمی به گوشه‌ی رینگ رفت. بعد نعره زنان گفت اصلاً چه کسی به تو زن میده؟  تو یه سرباز بدبختی که موهات داره میریزه! نه پول داری نه قیافه! 
منم با لبخندی که تا بنا‌گوش رفته بود گفتم من که همون اولش گفتم زن نمی‌خوام. او همچنان تاکید داشت که کسی تو شهر کوچک ما اینطوری فکر نمیکند. 
بعدش کی گفته زن باید کار کنه؟ زن باید بشینه تو خونش!
بعد تا می‌خواست نزدیک بشه من هشتگ‌های برابر جنسیتی، برابری مالی استقلال طرفین، را با دوش‌پرتاب سمتش شلیک می‌کردم تا در نهایت گفت که بحث کردن با من فایده نداره و بیخیال شد و اجازه داد برم :))
نکته اصلی که در تمامی زمان بحث درون من بود و من دوست داشتم باهاش اون رو هد شات کنم ولی می‌ترسیدم این بود که می‌خواستم بگم من اصلاً نمی‌خوام تو ایران زندگی کنم و از این کشور می‌خوام برم! ولی همش می‌ترسیدم که اگه حالا کارهام جور نشه یک سال دیگه چقدر اینا منو خار و خفیف می‌کنند که تو مال خارج رفتنی که ادعا می‌کنی؟

  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۵/۲۷
  • ۱۰۹ نمایش
  • Vincent Valantine

نظرات (۴)

عجب رویی دارن واقعا :)))) به شما چه آخه!!!

پاسخ:
آره دیگه یه چند باری باید آهنگ رو با صدای بلند اونجا پلی کنم :))

چجوری وقتی نصف ازدواج‌ها به طلاق ختم می‌شه می‌تونه بازم اینقدر راحت و بی‌پایه و اساس دعوت به ازدواج کنه:)) انگار دست به دست هم دادن آمار بره بالاتر.

پاسخ:
راه‌کار داد دیگه! 
گفتش که باید همسر از فامیل گرفت اینطوری باعث میشه که اگه مشکلی هم پیش اومد خانواده‌ها فشار میارند که کسی طلاق نگیره!
در واقع چون روابط فامیلی خراب می‌شه از طلاق حمایت نمی‌کنند و فرزندشون رو مجبور می‌کنند پای زندگیش بسوزه!

این راه‌کار زشت و زننده هست و در بهترین حالت فقط طلاق احساسی به بار میاره ولی خب عقیده‌اش این بود به هر قیمتی شده ازدواج حفظ بشه!
جدا از اون خیلی دید بدی نسبت به دخترهایی که اعتقاد مذهبی نداشتن داشت و می‌گفت ازشون بر حذر باشم!
من اصلاً حوصله بحث باهاش نداشتم چون اگه اپلای کنم همه این معادله‌ها بی‌معنی می‌شند.
فقط  وقتی طاقتم تمام شد الکی باهاش بحث کردم که از خر شیطون پایین بیاد و بیخیالم شه. 

میدونم:)) من نکته‌ی متنتونو گرفتم کاملا. صرفا چون خیلی زیاد مطالعه کردم در این مورد و سخنرانی گوش دادم و اینا گفتم که بگم نظر روانشناسا چیه. چون مقایسه‌ای که میکنین درست نیست. تو رابطه زناشویی هر روز و هر لحظه دیدن یه نفره که قابل مقایسه با بقیه نیست. واسه همین میگن عادت میشه زیبایی و دیگه به چشم نمیاد. 

 

واقعا اون میزان از دخالت که توصیف کردین برای من غیرقابل تصور و درکه:))))

پاسخ:
درست میگی مقایسه من درست نیست چون من توجه نکرده بودم اون شخص رو هر روز و طی مدت طولانی می‌بینند و حقیقتا من خودم اصلا رابطه دوستانه‌ای که یک شخص رو بتونم ببینم تجربه نکردم!
======
اساس فکرشون اینه که من قراره ایران بمونم و بنا به اعتقادات مذهبی میخوان من به گناه نیافتم! :)))
ولی نه من جرعتش دارم مدام بگم از ایران میخوام برم نه اونا گل می‌کنند. 
یک سری یکیشون گفت بالاخره میخوای زن بگیری؟ تا گفتم نه! ناراحت شد جوش آورد بلند بلند گغفت عجججججب! عجججججب! 

از همه‌ی بخشاش که بگذریم، خواستم بگم درمورد اون بخش زیبایی و عادی شدنش، همه‌ی روانشناسا میگن که اتفاقا زیبا نبودن به چشم آدم هیچوقت عادی نمیشه. ولی زیبایی عادی میشه. چون بعد از یه مدت اخلاقای بد و سختیا و اینا میاد باهاش ترکیب میشه و چشم متفاوت میبیندش. واسه همین یه حد از به دل نشستن ظاهر کافیه. ولی اگر به دل نشینه یا همون زشتی نسبی، اون هرگز عادی نمیشه...

پاسخ:
راستش من مطالعه‌ای در این زمینه نداشتم و خب حتما همینطوره که شما می‌گید. 
صرفاً تجربه شخصی خودم رو گفتم؛ به این دلیل که افرادی رو میشناسم که هیچ حس خوبی نسبت به شخصیت و رفتار یا کردارشون ندارم ولی از نظرم قیافه‌اشون همچنان زیباست! و بنظرم اومد مثل زیبایی بصری مثل زیبایی شنوایی میمونه الان مثلا خواننده‌هایی هستند که بهخاطر کارهاشون یا شخصیتشون من آهنگ‌هاشون رو گوش نمیدم و یا کم گوش میدم ولی به هر حال نمیتونم انکار کنم که شنیدن صداشون برام لذت بخشه!
البته هدف نوشته این بود که ملت سرشون تو زندگی بقیه هست و این من رو آزار میده وگرنه من اصلاً به ازدواج فکر نمی‌کنم که حالا بخواهم به قیافه فکر کنم. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">