خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

استرس و مراحل زندگی

جمعه, ۱۴ آبان ۱۴۰۰، ۰۱:۴۲ ب.ظ

چند شب پیش بود که استرس زیادی بر من چیره گشته بود. چند ساعت حالت تهوع داشتم و بالای پاشنه‌ی پاهایم حس بی‌قراری داشتم.

زندگی سراسر چالش و انتخاب‌های تعیین کننده زندگی هست. کنکور، انتخاب رشته، انتخاب شغل، انتخاب همسر، انتخاب کشوری که می‌خواهی در آن زندگی کنی و... هر کدام از این چالش‌ها ممکن است چند بار تکرار بشند؛ در آن‌ها موفق شویم و یا شکست بخوریم. ممکن است که از برخی تصمیمات خود پشیمان بشیم یا به آن‌ها ببالیم. خاطراتی که می‌سازیم تصویر منحصر به فردی از درون ما شکل می‌دهند که با تماشای آن شناخت بهتری از خود پیدا می‌کنیم ولی نگاه ما باید به زمان حال و آینده باشد. شخصاً خیلی خودخوری می‌کنم که چرا از موقعیت عالی که برام پیش اومده به بهترین شکل استفاده نکردم تصمیم اشتباهی گرفتم و یا گاهاً تلاش درخور هدفم انجام ندادم. واقعیت این است که نگاه کمال‌گرایانه من در قضاوت خودم باید تعدیل بشه. قبول کنم که گاهی ظرفیت تصمیم‌گیری من با شرایطی که داشتم همان بوده که رخ داده. گاهی مسائل از عهده ما خارج هستند به عنوان مثال گاهی شما با تمام توان، وزن یک رابطه را به دوش می‌کشی تا به زمین نیافتد ولی آن رابطه ایستاده می‌میرد! گاهی نیز عامل‌های مختلفی رخ می‌دهند که نتوانیم بهترین خود باشیم. باید به چشم تجربه نگاهشون کنیم تا از کاهلی و خسران فاصله بگیریم. باید بپذیریم که ما هم مانند میلیون‌ها انسان دیگر هستیم و چیزی به نام فَرّه الهی وجود ندارد که انجام دادن یک کار در خون کسی باشد و او برای انجامش نیاز به آزمون و خدا نداشته باشد. هزاران انسان وجود دارند که از نظر خصوصیت‌های فردی شبیه به من هستند و هرکس برای رشد خود تمرین بیشتر و سنجیده‌تر عمل کند مغزش در راستای مهارت خودش حتی به طور فیزیکی تغییر می‌کند و در حوزه خودش خبره می‌شود.

با وجود آگاهی نسبت به این گفته‌ها، همچنان در انجام امور خود استرس شدیدی تجربه می‌کنم و همانطور که ابتدای متن گفتم روی فیزیک بدنم هم تاثیر می‌ذاره. همچنین از دستیابی به موفقیت‌های کوچک خوشحال نمی‌شوم. در حقیقت این موفقیت‌های کوچک آنقدر از جانب اطرافیانم عادی‌سازی شده که انجام آن وظیفه و شکست در آن‌ها خسران جبران‌ناپذیر قلمداد می‌شود. در صورتی که باید هر چند وقت یک بار داشته‌های خودم را مرور کنم و از خود لذت ببرم. در کنار آن بپذیرم که من هم یک انسان هستم که رفتارش از تکامل بسیار طولانی نسل‌های پیشین تاثیر پذیرفته و سعی در انکار ماهیت وجودی خودم نکنم. بپذیرم که نمی‌توانم تک‌بعدی به پیشبرد اهداف خود کمک کنم.

من استرس چند روز اخیر خود را با پیاده‌روی شبانه در کنار ساحل کاهش دادم تا از شوک چند روز اخیر خارج شوم. کلید این تجربه به کمک دوستم رقم خورد که من را به بیرون رفتن دعوت کرد. گاهی باید مجبور بشوی که از اون حالت تک بعدی خود خارج شوی تا به یاد بیاری که برای آرامش خود نیاز داری در طبیعت حضور داشته باشی، نیاز داری که با انسان‌های دیگر معاشرت داشته باشی محبت کنی و محبت ببینی و عادت‌های مختلف مفید برای خود بسازی. 

با اینکه پیک کاریم این روزها زیاد هست برنامه دارم که رمان خواندن و نوشتن بیشتر هم طی برنامم بیارم.

یکی از شب‌هایی که بیرون رفتم مه لذت بخشی کنار ساحل شکل گرفته بود و خنکی پوستم را نوازش و طراوت به روحم تزریق می‌کرد. می‌دیدم که بخش کوچکی از این جهان هستم، مهم نیست چند سال دارم یا جامعه چطور من را قضاوت کند. رها شده بودم و می‌توانستم بدون نگرانی به آینده از آن لحظات لذت ببرم.

آنقدر راه رفتم که برای برگشت به خانه پاهایم همراهی نمی‌کرد؛ در راه برگشت به خانه با دست‌هایم با شدت باد بازی می‌کردم و این عکس را یادگاری گرفتم.

  • Vincent Valantine

نظرات (۳)

راستی عکستون حس رهایی  رو بهم داد!جالبه

پاسخ:
برای خودم همین حسو داره. 
خوشحالم که تو هم حس خوبی گرفتی.:دی 

خوشحالم بعد مدتی چراغ وبلاگتون روشن شد دوباره خیلی کم سر میزنید

من هربار وبلاگ میام ومیبینم یه سریا ازجمله شما نیستن واقعا بنظرم دلگیر میاد!

 مشخصا متوجه شدم درگیر چالش های زندگی هستین

و چقدر تاثیرخوبی گرفتم از نتیجه گیری های خودتون،اینکه انسانیم وهمواره درحال کوشش وخطا واینکه خب نمیدونم براتون شکست بوده یا...همواره ادامه میدین

وشخصی که تلاش میکنه وبه خودش جرات میده درچالشی شرکت کنه واقعا تحسین برانگیزه.

+

راستی اگر رمان نوشتین اینجا اطلاعات خریدو دریافتش رو قرار بدین ما هم استفاده کنیم:))

پاسخ:
نظر لطفته. 
من خیلی در تکاپوی این هستم که زندگیم رو به یه نقطه آرامش برسم که بعد از اون با تلاش معقول در یک مسیر مشخص روند عادی خودش پیش بگیره. متاسفانه الان شرایطی شده که آدم برای کوتاه مدت هم نمی‌تونه به درستی برنامه‌ریزی کنه.
جدا از بحث استرس و مشکلات روزمره‌ام، حقیقتش برخی از افکار روزانه‌ام با مسائل اجتماعی گره خوردند که با شرایط موجود ترجیح می‌دم بیانشون نکنم. شاید جای خصوصی‌‌تر بنویسمشون ولی حس خوبی از اشتراک گذاشتن در همه‌جا ندارم. 
---------
لایق این همه تمجید نیستم :دی

چقدر خوب نوشتین. کاش اینکه در تئوری میدونیم اینارو باعث میشد که در عمل هم استرسمون کم بشه...

 

امیدوارم اتفاقات خوبی بیفته واستون...

پاسخ:
من شخصاً مشکلی که داشتم این بود که از این تئوری‌ها در مواقع بحرانی استفاده کردم و بنظرم نباید به چشم دارو بهشون نگاه کرد و باید بخشی از لایف استایل ما بشه. برای همین پیاده‌روی، نوشتن و خواندن که از موارد تاثیرگذار برای خودم هستند را درم سعی میکنم حتی در پیک کاری و یا زمان‌هایی که حالم خوب است پویا نگه دارم.
مرسی همچنین برای تو. :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">