خودمونی

اوّل کوتاه نوشته بود بعد دیدم اصلاً کوتاه نوشتن کم پیش میاد
اینجا باشه یه وبلگ خودمونی واسه کنار هم بودن من و چند دوست مجازی

بایگانی

در مسیر سی سالگی

سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۱:۲۲ ق.ظ

قبلاً بهم گفته بودند که از 25 سالگی به بعد زندگی روی دور تند قرار می‌گیره و اصلاً نمی‌دونی چطوری به 30 می‌رسی. خب با اینکه به من هشدار داده شده بود ولی اونطور که باید این بحران را درک نکرده بودم ولی الان که بخش قابل توجهیش را تجربه کردم بنظرم میاد که این دور تند حالا حالاها قراره که ادامه داشته باشه. اونقدر خسته هستم که نمی‌تونم دقیقاً تحلیل کنم علتش چیا هستند. اصلاً نسبت به گذشته زودتر انرژی آغاز فعالیت جدیدم در روز ته می‌کشه. در روز باید کلی فشار روحی و روانی به ج مانده از گذشته را به دوش بکشم و حتی حس می‌کنم برای یادگیری نیاز به تلاش بیشتر دارم. مهم‌تر از این مسائل برام قابل توجه هست که خستگی امروز من برای انجام امور کارهای خودم نبوده. با افزایش سنم وظایف ریز و درشتی از جانب دوست، خانواده و حتی افراد غریبه بهم محول می‌شه که این باعث میشه در روز کارهای پیشبینی نشده بیشتری سراغم بیان که وقت‌گیر هستند و خب خودم هم مجبور می‌شم کارهای خیلی ضروری خودم رو از دوستانم کمک بگیرم. شاید وقتی سنم کمتر بود راحت‌تر می‌تونستم به این امور نه بگیرم ولی الان به نسبت خیلی سخت‌تر هست در واقع توقع اطرافیان هم به خاطر سنم افزایش یافته. می‌دونید زندگی اینقدر سخته که ما واقعاً بدون به هم کمک کردن نمی‌تونیم دوام بیاریم. من از کمک کردن هم خیلی خوشحال می‌شم. ولی شرایط جوری شده که برای پیشبرد کارهای خودم باید راندمان خیلی بیشتری نسبت به گذشته داشته باشم. وقتی که کارشناسی بودم کسی جز درس خوندن انتظار خاصی از من نداشت و من هم بجز درس خوندن به تفریح یا کسب مهارتی فکر می‌کردم ولی خب الان جوری شده که مثلاً همکار سابق باهات تماس می‌گیره میگه که فلان داروی کمیاب تو شهرشون نیست و نیاز ضروری داره و تو باید داروخانه‌های شهر بری پرس و جو کنی. با تقریب خوبی حداقل هر 2-3 روز یک کار اینطوری پیش میاد. حالا افرادی که تو این رده سنی خانواده تشکیل دادند یا در رابطه‌ای هستند هم مسئولیت‌های دیگه‌ای بهشون محول می‌شه که باعث می‌شه زندگیشون از من سریع‌تر پیش بره.

یه دفعه می‌بینی که اصلاً کی به وسط هفته رسیدیم؟؟؟ من هیچ ایده‌ای ندارم که چطور گذشت. ته تفریح امروز من به صورت جست و گریخته چت کردن تو گروه تلگرامی بود که نیاز نداشت به طور متمرکز و دقیق وقت بذارم.

  • Vincent Valantine

نظرات (۱)

باباااا آخه هی به آدم میگن قدر بدون و اینا. ولی نمیگن چطوری قدر بدونه آدم؟ داریم زندگیمونو میکنیم دیگه :))

حسابی خسته نباشی... خیلی مسئولیت روی دوشته. من چون یک جای دیگه از جهانم واقعا مسئولیت زندگی خودم فقط روی دوشمه

پاسخ:
من اصلاً فکر می‌کنم ابزار قدر دونستن هم ندارم :))
خیلی ممنونم. حقیقتاً خسته هم شدم. دوست دارم بتونم بیشتر وقت بذارم تا تکلیف زندگیم مشخص بشه ولی از اطرافیان کسی این چیزها براش خیلی روشن نیست. اصلاً پریشب که پروژه معماری خواهرم تمام شد یه نفس راحتی کشیدم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">